چکیده:
اداره و وضعیت صندوقهای بازنشستگی، همواره از موضوعات اصلی و مورد دغدغه در تمامی جوامع است. این نهاد به لحاظ کارکردهای خود، از جایگاه بالا و اثرگذاری چندوجهی برخوردار است. وخامت وضعیت صندوقهای بازنشستگی میتواند در ارکان جامعه و ساختار اقتصادی تأثیرات جدی بر جای بگذارد؛ وضعیت صندوقهای بازنشستگی در اروپا، از مدتها پیش زیر نظر بوده و مطالعات قانونگذاری در این حوزه توأم با آیندهنگری و احتیاط است. مقامات مسئول دریافتند بیتوجهی و غفلت میتواند بحرانهای مشروعیت و کارامدی را به صندوقها تسری دهد؛ ازاینرو اصلاحات مستمری را با توجه به مقتضیات موجود در هر کشور اعمال کردند. در این مقاله سعی شده است تا بهصورت پایهای به تحول مفهوم حمایت اجتماعی در کشورهای عضو اتحادیة اروپا در بستر نظریة دولت رفاه اشاره شود. هرچند باید در نظر داشت میزان توسعهیافتگی و وضعیت صندوقها در بین این کشورها به یک اندازه نیست؛ لیکن نقش اتحادیة اروپا برای اعمال اصلاحات در برنامههای صندوقهای بازنشستگی کشورهای عضو شایان توجه است.
The management and status of pension funds have always been a major concern in modern societies. In terms of functions, these funds have a multifaceted impact. The deterioration of pension funds can have serious effects on society and the economy. The situation of pension funds in Europe has long been under scrutiny, and legal studies in this area are conducted with foresight and caution. Officials realized that neglect of the pension funds could engulf these funds in a crisis of legitimacy and efficiency. Therefore, they implemented continuous reforms according to the requirements of each country. In this paper, an attempt has been made to examine the evolution of the concept of social support in European countries in the context of the welfare state. However, it should be borne in mind that the level of development of the funds is not the same among European countries. Also, the role of the European Union in implementing reforms in the pension programs of member states is significant.
خلاصه ماشینی:
البته بايد توجه داشت با شکل گيري اتحاديۀ اروپا، نهضـت همسان سازي و هنجارسازي از استانداردها و معيارها براي وحدت رويۀ صندوق هاي بازنشستگي در دستور کار قرار گرفته است ؛ در کنار اين تحولات ، هر کشور عضو نظـام حقـوقي و اجتمـاعي مختص به خود را هم به همراه دارد؛ البتـه معضـلات بازنشسـتگي بـين ايـن کشـورها شـباهت بسـياري بـه همـديگر دارد.
نهـاد بازنشسـتگي و تشـکيلات پيچيـدة کنـوني تـأمين اجتمـاعي کشورهاي اتحاديۀ اروپا، ريشه در زمينه هاي تاريخي، سياسي و اجتماعي اين کشورها دارد، زيرا تحولات دولت ، به ويژه دولت رفاه ، تا حـدود زيـادي بـر شـکل گيـري و نحـوة کيفيـت خـدمات ارائه شده به افراد بازنشسته و فعاليت صندوق هاي بازنشستگي، آثار خود را بر جاي نهاده اسـت .
در اين نوشتار به شيوة توصيفي و تحليلـي پـس از تبيـين مفهـوم حمايـت اجتمـاعي در دوران سالخوردگي و اهميت آن در بستر دولت رفاه ١ به عنوان گفتمان غالب بر صـندوق هـاي بازنشستگي اتحاديۀ اروپا، الگو و مدل هاي متنـوع را بـه همـراه آورده اسـت و در ايـن فراينـد اصلاحات (اعم از سيستماتيک و پارامتريک ) به شکل قوانين و مقررات ، لايه هـاي حمـايتي را متناسب با نيازهاي جامعه ، مقتضيات مالي و اقتصادي و شرايط حـاکم بـر بـازار کـار توسـط حاکميت هاي ملي، ساماندهي ميکنند.