چکیده:
اسلام به عنون یک دین آسمانی امروزه به شدت در معرض اتهامات تروریستی قرار دارد. بر اساس اتهامات مطرح شده، با توجه به این ادعا که بیشترین اقدامات تروریستی را افرادی مسلمان مرتکب میشوند، میان اندیشههای اسلامی و اقدامات تروریستی یک ارتباط مستقیم وجود دارد. در این پژوهش که به گونهای تحلیلی با استفاده از اطلاعات موجود از گروههای تروریستی صورت گرفته است، نشان خواهیم داد که واقعیتهای موجود درباره گروههای تروریستی غیر از آن چیزی است که ادعا میشود و از سوی دیگر مبنای شکلگیری اندیشههای دینی به طور کامل مغایر با اقدامات خشونت آمیز تروریستی است. اقدامات تروریستی همواره با انگیزههای سیاسی تقویت میشوند و در موارد خشونتهای دینی، اندیشههای دینی تنها ابزاری برای نیل به اهداف سیاسی هستند؛ خواه اینکه برای پیشبرد اهداف سیاسی مورد استفاده قرار بگیرند یا آنکه زمینهای را برای تقویت قدرت سیاسی از طریق اعمال خشونت بر اندیشههای دینی فراهم آورد.
Islam as a divine religion nowadays faces with some charges base on its relation with terrorist attacks. According to these charges, it is claimed that the most of terrorist attacks are done by Muslims and so it would mean that there is a direct connection between Islamic believes and terrorist attacks. In this essay, which has been done analytically using the profile of terrorist groups, we will show that the reality of these kind of groups is different from what is shown. On the other hand, the foundation of the religious believes are in contrast with the violence terrorist attacks. These kinds of attacks always originate from political motives and in the case of religious violence, religious believes are the sole mean to achieve these political goals; either for advancement of the political goals or for providing a base to empower the political power through committing violence on the religious believes.
خلاصه ماشینی:
اوج اين ديدگاه ها تا جايي است که بر اساس ليست ارائه شده توسط وزارت دفاع آمريکا، که 1 سالانه منتشر ميگردد، بيش از نيمي از سازمان هاي تروريستي را گروه هاي اسلامي تشکيل داده و به علاوه عمده کشورهايي که به عنوان نمادهاي تروريسم دولتي مورد انتقاد بوده اند، دولت هاي اسلامي هستند.
، با اين حال آنچه اساس بحث در خصوص تروريسم مذهبي به عنوان موضوعي اجتماعي- سياسي را تشکيل ميدهد مسايل اجتماعياي است که در اثر تبعيت از تفکرات مذهبي گروه هاي مختلف حادث ميشود چرا که به طور سنتي مذهب و تفکرات مذهبي با سياست پيوند خورده است و از اين رو به بهترين نحو ميتوانند خشونت را توجيه نموده و اقدامات تروريستي را تشويق کنند.
(اگ ، برن و نيم ، کف ، ١٣٥٢: ٣٦٢) به گواهي تاريخ ، اديان مختلف تعليمات اخلاقي و انساني ارزشمندي را ارائه و تبليغ کرده اند و در قاموس اغلب آن ها اعمال و رفتار زشت و ناپسندي که در اکثر جوامع از لحاظ قباحت مورد اتفاق بوده است ممنوع و حرام گرديده و از اين جهت براي انسان هاي معتقد به اصول و مباني ديني، راهنماها و بازدارنده هاي باارزشي وجود داشته است و از اين رو مسلم است که اصول و قواعد ديني حاکم بر جامعه و پيروي صحيح افراد از آن تاثير عظيمي در جلوگيري از وقوع جرايم خواهد داشت .
گرچه اقدامات تروريستي ديني اغلب اقدامات همين گروه هاي افراطي اسلامي را به ذهن متبادر ميکند، با اين حال اقدامات گسترده به نام دين به صورت خشونت ، جنگ و تروريسم چه در سال هاي اخير و چه در طول تاريخ همواره در جهان ظهور داشته است .