چکیده:
یکی ازمسایل مهم دوران صفویه،سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوم صفوی (984-985ق.) است.رویکرد اسماعیل دوم نسبت به مذهب تشیع سبب گردیده بسیاری او را سنی مذهب قلمداد نمایند.پژوهش حاضر ضمن نقد فرضیه ای که سیاست مذهبی اسماعیل دوم را ناشی از تعلق خاطر قلبی و باطنی او نسبت به مذهب تسنن می داند،فرضیاتی دیگر نظیر مشکلات روحی و روانی اسماعیل دوم بر اثر سالهای طولانی اسارت در قلعه قهقهه،تضعیف جایگاه عالمان شیعه و قزلباشان از سوی اسماعیل دوم و ملاحظات و سیاست های بین المللی اسماعیل دوم،را درباره علت سیاست مذهبی اسماعیل دوم و رویکرد او نسبت به تشیع مطرح می نماید که هریک به سهم خود سبب اتخاذ سیاست مذهبی ناهمگون با واقعیات حکومت و جامعه دوران صفوی ازسوی اسماعیل دوم گردیدند.مسئله این تحقیق بررسی رویکرد شاه اسماعیل دوم صفوی نسبت به مذهب تشیع است؛ هدف پژوهش نیز بیان زمینه ها و دلایل رویکرد اسماعیل دوم صفوی نسبت به تشیع و آشکار نمودن جنبه های کمتر دیده شده ازسیاست مذهبی او است.روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و استفاده ازمطالعات کتابخانه ای است.
One of the important issues of the Safavid era is the religious policy of Shah Isma'il II(984-985).Ismail II's approach to the Shia religion has led to consider him Sunni by many scholars.The present study criticizes the hypothesis that based Ismail II's religious policy on his true belief in Sunni religion and Suggests another theories, Like the Psychological problems of Isma'il II due to long years of bondage, the weak position of the Shiite scholars and Qizilbashs by Ismail II,and Ismail II's international policies, about the cause of Ismail II's religious policy and his approach to Shiism.These factors,each with their own share, caused Ismail II to adopt a religious policy that was inconsistent with the realities of Safavid era government and society.The issue of this research is to study Shah Iamail II`s approach to Shia religion. The aim of this research is to state the bases and reasons of Ismail II`s approach to Shia and unveiling less seen aspects of his religious policy. The research method is descriptive-analytic and use of library studies.
خلاصه ماشینی:
با مطالعه و بررسي منابع تاريخي ميتوان فرضياتي ديگر همچون «مشکلات روحي و رواني اسماعيل دوم بر اثر سال هاي طولاني اسارت در قلعۀ قهقهه »، «تضعيف جايگاه عالمان شيعه و قزلباشان از سوي اسماعيل دوم » و مهم تر از همه «ملاحظات و سياست هاي بين المللي اسماعيل دوم » را از جمله عوامل مؤثر بر سياست هاي مذهبي اسماعيل دوم و رويکرد او نسبت به تشيع دانست ؛ به عبارت ديگر، اين مقاله در پي آن است که نشان دهد فرضيۀ گرايش يا تعلق خاطر قلبي و باطني اسماعيل دوم به مذهب تسنن که در بيشتر منابع به صورت مستقيم و غيرمستقيم ، دليل اصلي سياست مذهبي اسماعيل دوم بيان شده ، نميتواند دليل رويکرد او نسبت به تشيع باشد و بايد عوامل پيش گفته را دليل سياست هاي مذهبي اسماعيل دوم به شمار آورد.
در توضيح بايد گفت آنچه در منابع تاريخي دربارة عملکرد مذهبي اسماعيل دوم بيان شده و ملاک اين دسته از محققان در سنيدانستن او قرار گرفته ، عبارت اند از: ١- ترک طعن عايشه و لعن خلفاي ثالث و برخي صحابه (اسکندربيگ منشي، ١٣٨٢، ج ١: ٢١٣، ٢١٤و٢١٥؛ بدليسي، ١٣٧٧، ج ٢: ٢٥٤)؛ با وجود اينکه شيعيان ، تبري را همراه با تولي که مفهوم مخالف و متضاد آن است ، جزء فروع دين و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنيکردن با دشمنان اهل بيت پيامبر (ص ) و بيزاري جستن از اين دشمنان بيان کرده اند (ابن بابويه ، ١٤١٢: ٧٨-٨١؛ لاهيجي، ١٣٦٢ :١٥٤-١٥٥)؛ اما در عين حال ، نسبت به مصاديق دشمني هميشه اتفاق نظر نداشته اند.