چکیده:
وردت قصة "سدوم" وأهلها فی التراث الدینی لتبیّن عاقبة الذین لم ینصاعوا لأوامر النبیین ولا سیما المنحرفین جنسیاً واستدعاها خلیل حاوی وعصرنها فی ثلاث قصائد. باستخدام الأسلوب الوصفی-التحلیلی، لقد قمنا فی البحث بتبیین الجذور التراثیة الدینیة لبعض المفاصل فی القصائد، وکیفیة عصرنة الشاعر للقصة بإسقاطها على الواقعین الاجتماعی والسیاسی فی الوطن العربی، وکیفیة استغلالها للتعبیر عن الرؤى التشاؤمیة، ثم بیان التحویر الفنی فیها. تبدو نظرة الشاعر المتشائمة جلیة فی القصائد، واعتمد الشاعر فیها على التعبیر الرمزی عن موضوع السیادة فی الوطن العربی، وعن رسوبات القدیم، والأفکار الرجعیة بنظرة ساخطة؛ فصبّ جام غضبه على الحکام لظلمهم واستبدادهم، وعلى الشعوب لرکونهم وانصیاعهم للمستبدین. النتائج تشیر إلى أن خلیل حاوی باستخدام تقنیة التناص وباستدعاء التراث الدینی، قارن بین عرب الأمس وعرب الیوم وحاول أن ینقد المجتمع العربی ویبین سلبیاته من تخلف ورکون وانصیاع للمستبدین، کما أنه نقد الواقع السیاسی وضعف الحکام وعدم أهلیتهم للسیادة. ونفسیة الشاعر فی هذه القصائد مرت بثلاث مراحل ففی القصیدة الأولی "سدوم"، تبدو نظرته متشائمة إلی الوجود وفی القصیدة الثانیة "عودة إلی سدوم" هناک تغییر جذری فی نظرته، إذ نلمس شیئا من التفاؤل والأمل، وأخیرا فی القصیدة الثالثة "فی سدوم للمرة الثالثة"،
در میراث دینی به بیان انحراف جنسی ساکنان سدوم پرداخته شده وعاقبت منحرفان به تصویر کشیده شده است. خلیل حاوی نیز این داستان را در قالبی نوین، در سه قصیده بیان نموده است. در این مقاله، با استفاده از شیوه تحلیلی-توصیفی تلاش شده تا ریشههای تاریخی ودینی این داستان در برخی از قصاید حاوی بیان شده وچگونگی مناسب سازی ان با قالبهای داستانی عصر نوین، توضیح داده شود. دیدگاه شاعر در این قصیدهها کاملا بدبینانه است وشاعر با استفاده از بیان نمادین، به مساله حاکمیت در سرزمینهای عربی اشاره نموده وبه تهماندههای کهن گرایی وافکار ارتجاعی، با ناخرسندی نگریسته است. وی بیان اتشین خود را علیه حاکمان به دلیل اعمال استبداد وظلم، وعلیه مردم به سبب کرنش در مقابل جور وستم، گشوده است. با توجه به نتایج میتوان بیان داشت که شاعر، در قصاید خود سه رویکرد متفاوت دارد: در قصیده اول "سدوم" دیدگاه وی کاملا بدبینانه وامیخته با سرگشتگی، اضطراب ومرگ است. در قصیده دوم "بازگشت به سدوم" در دیدگاه او تغییر اساسی رخ میدهد وخوش بینی وامیدواری به خیزش عربی، جای بدبینی را میگیرد. اما دیری نمی-پاید که این خوش بینی در قصیده سوم "سدوم برای بار سوم" به بدبینی بدل شده ویاس فضای قصیده را اکنده میسازد.