چکیده:
در روایت فردوسی از اسطورة ضحاک، ارمایل و گرمایل پس از راهیابی به خورشخانهی او، هر روز با آمیختن مغز جوانی با مغز گوسفند، یک تن را از مرگ میرهانند. جوانان از مرگ رسته، با بز و گوسفندانی که خورشگران در اختیار آنان میگذارند، راه کوه و صحرا در پیش میگیرند. در اینجا، فردوسی یادآور می شود که نژاد کرد از این جوانان شکل گرفته است (کنون کرد از آن تخمه دارد نژاد). برخی پژوهندگان شاهنامه، از جمله اکبر نحوی، مصطفی جیحونی و تیمور مالمیر، کرد را در مصراع یادشده، نه به معنای قوم و نژاد کرد، بلکه در معنای چوپان، چادرنشین، ساده، امّی و اندکفهم تلقی کردهاند. در این جستار، نگارندگان پس از واکاوی متون پیش و پس از اسلام و قراین درونمتنی و برونمتنی، به این دریافت رسیدهاند که چهار خطای ارزیابیِ شتابزده، استقصای ناقص، تعمیم ناروا و بیتوجهی به بافت معنایی ابیات شاهنامه منجر به تحلیل نادرست واژهی «کرد» شده است. توضیح، این که متون پیش از اسلام و تواریخ دورة اسلامی همه حاکی از آنند که کاربرد واژهی «کرد» در معنای قوم و نژاد، امری متکرر بوده و گرچه بعدها بهواسطهی شبانپیشگی کردها، این واژه در برخی از متون در معنای شبان نیز به کار رفته است؛ این امر قابل تعمیم به شاهنامه و مصراع مورد نظر نیست.
In the Ferdowsi narrative of the myth of Zahhak, Ermiyel, and Garmiyel, after reaching his reed, each day, by combining a young brain with a sheep's brain, they save one from the dead. The young people will go to the mountains and the desert with the goats and sheep that the Ermiyel and Garmiyel gave them. Ferdowsi then reminds us that the Kurd race has been made up of these young people. Some scholars from Shahnameh, including Akbar Nahvi, Mostafa Jayouni, and Timur Malmir , have been referred to in the covenant, not in terms of ethnicity and race, but in the sense of shepherd, nomadic, simple, and emmi. In this essay, after reviewing the texts of pre and post Islam and the internal and external forms, the authors find that the four errors of rigorous evaluation, imperfect succession, maladaptive generalization, and neglect of the semantic context of the Shahnameh abstract led to the incorrect analysis of the word "Kurd" , Because pre-Islamic texts and the history of the Islamic era all indicate that the use of the word "Kurd" in the meaning of race and ethnicity is a constant and, albeit later, by the Kurdish pastoral tradition, the term in some texts in the meaning of the pastor is also It has worked; it can not be generalized to the Shahnameh and the desired works. Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, Kurd, Ethnicity and race, Pastor
خلاصه ماشینی:
در این میان ، مصـطفی جیحونی در مقالۀ «بررسـی بیت هایی از شـاهنامۀ فردوسـی » (١٣٧٩: ٥٧) و مالمیر در مقالۀ «کرد در شاهنامه » (١٣٨٧: ١٦١-١٧٤)، کرد را نه به معنای قوم و نژاد، بلکه به معنی چوپان ، رمه دار و چادرنشــین دانســته اند.
علاوه بر تواریخ کهن پیشااسلامی و تحقیقات تاریخی جدید، در متون دوران اسلامی نیز لغت کرد در معنی قوم و نژاد به کار رفته اسـت و نویسـندۀ محترم با ارائه شواهدی در معنی شـبان و چادرنشـین از چند متن عربی و فارسی و چشم پوشی از منابع شناخته شـــده ای چون اخبـارالطوال ، غرر اخبـار، زین الاخبار گردیزی و تاریخ بیهقی، به نوعی مصادره به مطلوب کرده است .
از این رو، این ســخن نویســنده که «با تأمل در کاربرد واژۀ کرد در متون کهن روشــن میشــود که این لفظ در معنی پیشــه به کار رفته اســت نه قوم یا زبان » (مالمیر، ١٣٨٧: ١٦٣) پذیرفتنی نیست و حاصل تعمیم ناروای ایشان در باب معنای چوپان است .
نویسندۀ محترم در مقالۀ خود تنها به استعمال کرد در قصـۀ ضـحاک و اردشیر اشاره کرده و بیت مورد بحث را ندیده است : «واژۀ کرد در دو جای شـاهنامه به کار رفته اسـت ؛ یکی در دورۀ ضـحاک و دیگری در دورۀ اردشـیر بابکان » (مالمیر، ١٣٨٧: ١٦١).