چکیده:
نگارندگان در این مقاله درصددند تا از رهگذر شیوه توصیفی - تحلیلی، به بررسی مفهوم آزادی از نگاه سه دین اسلام، مسیحیت و زرتشتیگری از یکسو و فلسفه سیاسی آیزایا برلین از سوی دیگر، بپردازند و به برآیند دیدگاه او در باب آزادی درگفتمان حقوقبشر نظر افکنند. در ادیان الهی به آزادی انسان توجه چشمگیری شده است. مبنای تمام ادیان الهی بر این اصل استوار است که انسان موجودی آزاد است و توانایی انتخاب دارد. آیزایا برلین، میان مداخله دیگران که به سلب آزادیهای سیاسی منجر میشود و ناتوانی از برخورداری از یک خواسته و نیل به هدف، قائل به تمایز است و ناتوانی در راه رسیدن به هدف را فقدان آزادی نمیداند. بر همین مبنا، وی در تحلیل خود از آزادی، دو مفهوم آزادی مثبت و آزادی منفی را از هم متمایز میکند. بحث آزادی منفی و مثبت بهسان میراث آیزایا برلین، اندیشهورزان حقوقبشری را به دو گروه تقسیم نموده است. در ساحت حقوق کلاسیک بشری، مدافعان آزادی منفی ستون فقرات حقوقبشر معاصر را حقها و آزادیهای مدنی و سیاسی خواهند دانست، در حالی که برای مدافعان آزادی مثبت، حقهای رفاهی پررنگتر خواهند بود، البته در این میان، مداخله دولت در توسعه و گاه تحمیل حقهای فرهنگی نیز برای مدافعان آزادی مثبت، مداخله حداکثری است. شایسته یادآوری است که برای مدافعان آزادی مثبت، امکان مداخله حتی در نوع کیفری آن از سوی دولت در ساحت پیگیری و تامین خیرهای مشترک و جمعی وجود دارد و همین میتواند به آنچه برلین آن را مسخ آزادی مثبت مینامد و در نتیجه خودکامگی، بینجامد.
In this article, the authors try to examine the concept of freedom through
the descriptive-analytical method from the perspective of the three
religions of Islam, Christianity and Zoroastrianism on the one hand and
the political philosophy of Isaiah Berlin on the other; then analyze the
outcome of his views on freedom of human rights discourse. In all divine
religions, human freedom has been given great importance. The basis
of all these religions is based on the principle that man is a free being
and has the ability to choose. Isaiah Berlin distinguishes between the
interference of others that leads to the deprivation of political freedom
and the inability to have a desire and achieve a goal and the inability
to achieve the goal does not mean the lack of freedom. Accordingly,
in his analysis of freedom, he distinguishes between the two concepts
of positive freedom and negative freedom. The debate over negative
and positive freedom, like the legacy of Isaiah Berlin, has divided
human rights thinkers into two groups. In classical human rights, the
defenders of negative freedom have considered civil and political rights
and freedoms as the main pillars of contemporary human rights, while
for the defenders of positive freedom, welfare rights have been more
prominent. Of course, government intervention in the development
and sometimes the imposition of cultural rights for the defenders of
positive freedom is the maximum intervention. It is worth noting that
for the defenders of positive freedom, it is possible for the government
to intervene, even in its criminal form, to pursue and provide common
and collective benefits. And this could lead to authoritarianism in what
Berlin calls positive freedom.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش با بهرهگیری از مطالعات کتابخانهای و روش تحلیلی – توصیفی، مترصد پاسخگویی به این سؤال اصلی هستیم که: «قوه قضایی طراز انقلاب اسلامی برای صیانت از حقوق شهروندی در حکومت از منظر اندیشه سیاسی و حقوقی آیتالله شاهرودی باید دارای چه شاخصهایی باشد؟» مداقه در مجموعه آثار آیتالله شاهرودی که برآمده از جلسات سخنرانی و مواضع ایشان در نشستهای تخصصی است، نشان از این دارد که قوه قضاییه زمانی میتواند در سیر تکامل انقلاب اسلامی کارآمد بوده و صیانتبخش حقوق شهروندی باشد که به مسائلی همچون احقاق حقوق عامه، رعایت اخلاق قضایی، مبارزه مؤثر با مفاسد مختلف در اجتماع، ارتقاء کیفیت کادر قضایی و حقوقی در سطح کشور، لزوم ارائه ایدههای برتر حقوقی برای تعالی دستگاه قضایی در شرایط مختلف، تلاش مستمر و منطقی برای پیشگیری از جرم و جنایت در جامعه، حفظ کرامت انسانی در روندهای حقوقی و قضایی، استقلال دستگاه قضایی و غیره توجه داشته باشد.
(هاشمی شاهرودی، 1395 ب: 98) از آنجا که پیشگیری از جرم در نظام اسلام مورد توجه جدی است، براساس اندیشه، افکار و مواضع حقوقی و سیاسی آیتالله شاهرودی، وظایف دستگاه قضایی کشور مبتنیبر رسالت قانون و شرعی عبارت از «پیشگیری از وقوع جرم» بوده و این مسئله از دیدگاه ایشان، جزء وظیفه اصلی قوه قضاییه میباشد و در حکومت اسلامی نباید نقش قاضی در پیشگیری و جلوگیری از وقع جرم نادیده گرفته شود.