چکیده:
زوجه بهعنوان مالک مهریه میتواند در مال خود تصرف کند. یکی از این تصرفات آن است که او از حق خود گذشت کند و مهریه را به انحای مختلف به شوهر ببخشد. در این نوشتار، قالبهای مختلفی که زوجه میتواند از آن برای بخشیدن مهر استفاده کند و امکان یا عدم امکان رجوع در هر یک از آن قالبها بررسی میشود. بهدلیل عدم وجود مرز قاطع در تمییز این قالبها از یکدیگر و عدم آشنایی مردم با اصطلاحات فقهی ـ حقوقی، در عالم اثبات، مواردی پیش میآید که تشخیص نوع عمل حقوقی صورتگرفته را دشوار میکند. در این مقاله، تلاش میشود ابزارهایی برای تفسیر ماهیت عمل حقوقی رخداده ارائه شود. همچنین با توجه به عدم قاطعیت کافی این ابزارها، ورود قانونگذار و معرفی ابزارهای لازم در این خصوص توصیه میشود. در این مقاله، توجه به کارکرد عقد و موضوع آن بهعنوان ابزارهای قابل استفاده به قانونگذار پیشنهاد میشود.
The wife as the owner of the dowry can take possession of her property. One of these possessions entails to waive her dowry right and grant it to her husband in various ways. In this article, we discuss the various formats that the wife can waive dowry and study the possibility and impossibility of referring in each of those formats. Due to the lack of a clear boundary in distinguishing these patterns from each other and the lack of familiarity of people with jurisprudential-legal terms, the proof of some cases occurred in the world that make it difficult to distinguish the type of legal action taken. This article attempts to provide the instruments for interpreting the nature of legal action that has taken place. As well as, due to the insufficient determination of these instruments, it is recommended that the legislature intervene and introduce the necessary instruments in this regard. Also, it is suggested to the legislature to pay attention to the function of the contract and its subject as usable instruments.
خلاصه ماشینی:
سؤال اساسی آن است که اولاً زوجه در چه قالبهایی میتواند مهر خود را به زوج ببخشد؟ ثانیاً به فرض که زوجه مهریة خود را بخشید، آیا میتواند از این بخشش پشیمان شده، به مهر رجوع کند؟ ثالثاً با توجه به اینکه عموم مردم اطلاعی از قالبهای ذکرشده ندارند و از جملاتی استفاده میکنند که بهطور دقیق نوع آن عمل حقوقی را معین نمیکند، در این صورت چه باید کرد؟ درواقع، از کجا و به چه طریقی باید قصد افراد را استنباط نمود.
بر این اساس، نخست به مفهوم بخشش و رجوع میپردازیم و بعد از آن، اقسام قالبهایی که زوجه میتواند از آنها برای بخشیدن مهریهاش استفاده کند، با تأکید بر امکان یا عدم امکان رجوع از آنها، بررسی خواهد شد؛ سپس به ابزارهای تفسیر ارادة طرفین پرداخته خواهد شد؛ بدین معنا که قضات در موارد شک با چه وسایلی میتوانند ضمن کشف ارادة طرفین، ماهیت حقوقی منعقدشده را تشخیص دهند و آن را در یکی از قالبهای ذکرشده قرار دهند.
در نظام حقوقی نیز، با طرح اصل لزوم ایقاعات، به همین پاسخ رسیدهاند؛ لذا با توجه به اینکه ایقاع به حقوق دیگران ارتباط پیدا میکند و رجوع از ایقاع منعقدشده تصرف در حق دیگران است، اصل بر آن است که ایقاعات نیز مانند عقود، به غیر از موارد استثنایی، قابلیت انحلال ندارند (کاتوزیان، 1393، الف، ص 55 51؛ شهبازی، 1395، ص 202).