چکیده:
ملارجبعلی تبریزی ازجمله اندیشمندان عصر صفوی و معاصرِ ملاصدرا است. او در موارد متعددی با اصول و مبانی حکمت متعالیۀ صدرا به مخالفت برخاسته است. یکی از اختلافات وی با صدرا مسئلۀ اشتراک معنوی وجود است. تبریزی بهشدت با اشتراک معنوی وجود مخالفت کرده و با ادلۀ متعددی به اثبات اشتراک لفظیِ آن پرداخته است. او در باب صفات الهی نیز با استناد به روایات، صفات را نفی کرده است. در نوشتار حاضر با بررسی این دو مسئله، ضعف و سستی ادلۀ تبریزی نمایانده شده است. اشکالات وارد بر دیدگاه تبریزی به این قرار است: برداشت از روایات بدون درنظرگرفتن فضای حاکم بر عصر صدور آنها، توجهنکردن به قرائن متصل و منفصل در فهم مراد حقیقی از آنها، نادیدهگرفتن روایاتی که تفسیری کاملاً ایجابی از صفات الهی عرضه کردهاند، خروج برخی از روایات از محل بحث و ناظربودن آنها به مسئلۀ توقیفیبودن اسما و صفات الهی.
Mulla Rajab Ali Tabriz is one of the thinkers of the Safavid era and contemporary of Mulla Sadra. On several occasions, he has opposed the principles and foundations of Sadra’s Transcendent philosophy. One of his oppositions is the issue of existence univocality. Tabrizi has strongly opposed the univocality of existence and has tried to prove its homonymity with various arguments. As for the Divine Attributes, he has also denied the attributes by referring to traditions (hadiths). In the present article, by examining these two issues, the weakness of Tabrizi arguments is made known. The drawbacks of Tabrizi’s view are as follows: interpreting narrations without considering the atmosphere and context of the time they were issued, ignoring the connected and separate indications in understanding their true meaning, disregarding narrations that have offered a completely affirmative interpretation of Divine Attributes, the fact that some traditions are irrelevant to this debate but are related to conditionality of the Divine Names and Attributes.
خلاصه ماشینی:
حضرت در خطبۀ اول میفرماید: اول عبادت و پرستش الله ، شناختن اوست واصل شناخت خدا، یگانه دانستن اوست و تمام یگانه شناسی او، نفی صفت ها از اوســت ؛ زیرا که عقل ها گواهی میدهند به اینکه هر صــفت و موصــوف ، آفریده و مخلوق اســت و هر مخلوقی نیز گواهی میدهد که او را خالقی اسـت که آن خالق نه صـفت اسـت و نه موصـوف و هر صـفت و موصـوفی شـهادت میدهند به مقرون بودن به یکدیگر و مقرون بودن شــهادت میدهد به حادث بودن و حادث بودن شــهادت میدهد به ١ المعارف الالهیۀ اثری است که توسط یکی از شاگردان تبریزی به نام محمد رفیع پیرزاده تحریر شده است .
وی به ذکر روایتی از حضرت محمدباقر(ع ) میپردازد که فرمود: آیا عالم و قادر خوانده شدن او جز به خاطر این اســت که علم را به علما و قدرت را به قادران بخشــیده ؟ هرآنچه را با وهم های خود در دقیق ترین معانیاش مشخص کنید، پس آن مخلوق شماست و به خود شما برگشت داده میشود و باریتعالی بخشندٔە حیات و تقدیرکنندٔە مرگ است و چه بسا مورچۀ کوچک نیز چنین توهم میکند که برای خدا دو شاخک است ، چنانچه برای خود اوست .
ازنظر تبریزی این روایت اولا تأویلی است بر روایات دال بر اثبات صفات ؛ درنتیجه عالم و قادربودن خدا به این معنا خواهد بود که او علم و قدرت را به علما و قادران بخشیده است ؛ ثانیا دلالت دارد بر امکان نداشتن شناخت مخلوق نســبت به خالق ، حتی عقلا.
ازنظر او اشتراک معنوی وجود و صفت داشتن واجب تعالی ، مستلزم تشبیه میان خالق و مخلوق است و چون این لازم باطل است ؛ درنتیجه ملزوم آن نیز باطل خواهد بود.