چکیده:
قرن بیستم برای جوامع عرب، سرشار از تحولات بنیادین در جهات گوناگون بود. ورود به عصر مدرن، حضور غربیان در جهان اسلام و آشنایی مسلمانان با اندیشهها و مفاهیم تازهای مانند دولت، ملت، ملی گرایی و غیره، حیات سیاسی و اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار دارد. فروپاشی عثمانی و تشکیل کشورهای نوبنیاد، مردم درون این مرزهای ساختگی را، که قرنها رعیت خلیفه بودند، نیازمند تعریفی نو از هویت کرد. در میان این کشورهای جدید، مورد نظر نوشتار حاضر، کشور سوریه و هدف، تبیین مساهمت اندیشهورزان تجددگرای آن در راه بازتعریف هویت ملی سوری است. نحوه بازنمایی مفهوم ملت، ناظر بر اهداف و خاستگاه متفاوت آن اندیشهورزان و در نهایت سنخ شناسی این اندیشهها مسئله این پژوهش است. در پرتوی این سنخشناسی به این پرسش پرداخته شده که تجددگرایان مذکور مفهوم مطلوب خود از ملت و هویت را با ابتنا به چه مفاهیم و شگردهای بلاغی صورتبندی کردند؟ به منظور پاسخ به این پرسش، نوشتار حاضر با بهرهگیری از روش هرمنوتیک قصد_ زمینهگرای کوئنتین اسکینر برای در نظرداشتن متنهای مزبور در زمینه گفتمانی قرن بیستم جهان عرب، سامان یافته است.
Throughout the 20th century, Syrian national identity had witnessed some crises. This paper investigated the concept of nation is used by Syrian modernists and intellectuals in 20th century. It does so by refer to their attempts to create and redefine a new national identity. In this way, we showed the differences between that modernist by typology their view, it also argued that these differences are based upon their different standpoint, social class, occupational background and career. For the purpose of the study we used The hermeneutic approach of Quentin Skinner. This article points up the need for more attention to rhetorical perspective for reach a high level knowledge of some concepts like nation, nationalism, as well as the importance of variety of standpoints of thinkers. It should be noted that concept of nation has a dynamic meaning in history so by ground-clearing and highlighting the context, we can understand it better.
خلاصه ماشینی:
در پرتوي اين سنخ شناسي به اين پرسش پرداخته شده که تجددگرايان مذکور مفهوم مطلوب خود از ملت و هويت را با ابتنا به چه مفاهيم و شگردهاي بلاغي صورت بندي کردند؟ به منظور پاسخ به اين پرسش ، نوشتار حاضر با بهره گيري از روش هرمنوتيک قصد_ زمينه گراي کوئنتين اسکينر براي در نظرداشتن متن هاي مزبور در زمينه گفتماني قرن بيستم جهان عرب ، سامان يافته است .
(کاشاني ثابت ، ۱۳۸۹: ۲۸)سوال اصلي اين پژوهش اين است : مدعاي انديشمندان سوري پيرامون بحث مليت چيست و با ابتنا به چه مفاهيمي صورت بندي شده است ؟ آن ها از چه راهبردهايي براي تحکيم پايه هاي مليت سوري بهره برده اند، تا سرانجام انگاره ملت به معناي ناسيون ۱ قوام گرفته و نهايتا به گفتمان ناسيوناليسم تبديل شود؟ از آن جا که در اين کاربرد و راهبرد، تفاوت هايي برخاسته از تنوع خاستگاه و جايگاه انديشمندان مذکور وجود دارد، با دنبال کردن رويکردهاي مختلف ، به تيپولوژي و سنخ شناسي آراء اين متفکران در باب مفهوم ملت خواهيم پرداخت .
در مجموع به نظر مي رسد در باب انديشه هاي متفکران سوري اين دوره ، تحقيقات ارزشمندي صورت گرفته ، اما آن ها به بافت گفتماني جهان عرب قرن بيستم ، که اين انديشه ها درون آن ، نضج گرفته ، اگر نه بي اعتنا که کم اعتنا بوده اند؛ اين نوشتار تلاش دارد با ياريگرفتن از هرمنوتيک قصد-زمينه گراي اسکينر، آن چارچوب گفتماني فروگذار شده را به پژوهش هاي مرتبط با اين موضوع بيفزايد تا شايد خوانشي دقيق تر ممکن شود و پس از آن ، با سنخ شناسي ايده هاي انديشمندان موردنظر حول مفهوم ملت ، تکثر گفتماني سايه انداخته بر اين مجموعه را روشن سازد.