چکیده:
در دانش تصحیح متنهای کلاسیک ادب فارسی، افزون بر آگاهیهای متداول در زمینۀ دانش تصحیح متن، لازم است فراتر از «تصحیح انتقادی» از مطالعات بینادانشی تصحیح، بهرهمند شد و علاوه بر دانش نسخهشناسی به حوزههای تاریخ زبان فارسی، زبانشناسی تاریخی، اسطورهشناسی، باستانشناسی و دیگر دانشهای جدید از جمله: روانشناسی، نشانهشناسی و معناشناسی روی آورد. دادهها و شواهد و قراین به دست آمده از این دانشها، میتواند در فرایند تکمیلی تصحیح انتقادی، گامی نو و بدیع باشد. این مقاله میکوشد، افزون بر تصحیح یکی از بیتهای بحثبرانگیز شاهنامه در داستان سیاوش، بر این نکته تاکید ورزد که در کنار تصحیح انتقادی متنهای کلاسیک، مصحّح باید با مباحث بینادانشی آشنایی گستردهای داشته باشد. تصحیح انتقادی امروزه تنها میتواند بخشی از چهرۀ متن های کلاسیک را روشن کند و مطالعات بینادانشی در تصحیح علمی متنهای کلاسیک بهویژه شاهنامه فردوسی، ضرورتی اجتنابناپذیر است که باید به دانش تصحیح انتقادی ـ اجتهادی بر پایۀ رویکرد بینادانشی بینجامد. برای اثبات این موضوع، مطالعة موردی این مقاله، بیت نهم داستان سیاوش است که ضبط کهنه و دشوار «به من» در این بیت (کهن گشته این داستانها به من/ همی نو شود بر سر انجمن)، نشان میدهد که در کهن نسخۀ فلورانس و لیدن و برخی نسخ نویافته با تکیه بر شواهد و قراینی از شاهنامه و برخی متنهای کلاسیک و نیز کتیبههای فارسی باستان و زبان پهلوی و دلایل واژهشناختی، دستوری و معناشناسی و بافت متن سخن فردوسی بر دیگر ضبطها (ز من/ ز بن: به من) و «همی نو شود/کند روزگار کهن: همی نو شود بر سر انجمن» ترجیح دارد و بنا به تحلیلهای روانشناختی و نشانهشناختی قابل تایید است.
خلاصه ماشینی:
برای اثبات این موضوع، مطالعة موردی این مقاله، بیت نهم داستان سیاوش است که ضبط کهنه و دشوار «به من» در این بیت (کهن گشته این داستانها به من/ همی نو شود بر سر انجمن)، نشان میدهد که در کهن نسخۀ فلورانس و لیدن و برخی نسخ نویافته با تکیه بر شواهد و قراینی از شاهنامه و برخی متنهای کلاسیک و نیز کتیبههای فارسی باستان و زبان پهلوی و دلایل واژهشناختی، دستوری و معناشناسی و بافت متن سخن فردوسی بر دیگر ضبطها (زِ من/ زِ بن: به من) و «همی نو شود/کند روزگار کهن: همی نو شود بر سر انجمن» ترجیح دارد و بنا به تحلیلهای روانشناختی و نشانهشناختی قابل تأیید است.
به گفتار دانا کنون بازگرد نگر تا چه گوید سراینده مرد کهن گشته این داستانها، ز بُن همی نو شود روزگار کَهُن اگر زندگانی بود دیر یاز یکی میوه داری بماند ز من بر این «دین خرّم» بمانم دراز که بارد همی بار او بر چمن از آن پس که پیمود پنجاه و هشت به سر بر فراوان، شگفتی گذشت (فردوسی،1386، 2/ 201 و 202) در این جستار مسئلة اصلی این است که آیا بیت با ضبط «به من» به لحاظ نسخهشناسی و رویکرد بینادانشی و بر پایة تصحیح انتقادی ـ اجتهادی میتواند ضبطی اصیل، ناآشنا و دشوار باشد؟ افزون بر این مسئله آیا حرف اضافه «به» در عبارت «به من» میتواند معنایی دقیق و ویژه داشته باشد و شواهدی از متنها، این معنای ویژه و منحصر به فرد را تأیید میکند؟ در پاسخ به این پرسشها شواهدی عینی و دلایل و شواهدی چند جسته آمد که گمان میرود پاسخگوی این مسئلة اصلی و پرسشهای طرح شده باشد.