چکیده:
فضیلت عدالت از مفاهیمی است که در اندیشههای ارسطو کاربرد فراوانی داشته و در حوزههای گوناگون از جمله سیاست به کار رفته است. مسأله اصلی او در آنجا، استحقاق و شایستگی جهت حکومت و تقسیم مناصب نظامهای سیاسی و بطور کلی شیوه عادلانه حکومت است. او بدین منظور در کتاب سوم سیاست ابتدا به بررسی و نقد دعاوی نظامهای سیاسی موجود دراین خصوص پرداخته و ادعا میکند با توجه به هدف ایجاد جامعه که برآوردن منافع مشترک و رساندن شهروندان به شکوفندگی (اودایمونیا) است هیچکدام از این دعاوی به طور مطلق درست نیستند و باید مورد اصلاح واقع شوند. سپس به ترسیم نظام سیاسی مطلوب خود میپردازد که شامل نظامی است که شهروندان بتوانند در آن به تناوب فرمانروا و فرمانبردار گردند. ما در این مقاله به بررسی و تحلیل دیدگاه ارسطو در این زمینه پرداخته و بیان خواهیم نمود که دیدگاه او میتواند راه حلی برای تعدیل افراطگرایی در زمینه عدالت سیاسی و یافتن نظامی کمعیبتر در این زمینه باشد.
خلاصه ماشینی:
بنابراين در بخشي از بحث عدالت توزيعي سوالي را مط رح ميکند با اين عنوان که معيار تقســيم مناصــب و احترامــات سياســي بــر چه اساســي اســت و چگونه بايد باشــد تــا عدالت در ايــن باره اجرا شــود )نگاه کنيد اخــلاق نيکوماخس ٢٩-٢٤الف ١١٣١( اما پاســخ به آن را در آنجا مط رح نکرده و در کتاب سوم سياست به آن ميپردازد.
بنابراين بايد ديد دليل ارسط و براي درست يا منحرفناميدناين حکومت ها که به تعبيريهمانعادلانه و ظالمانه بودن آنهااست چيست ؟ شاخصه هايحکومت عادلانه ارســط و در ايــن خصــوص ابتــدا بــه تعريف عدالــت پرداختــه و عنوان ميکنــد همــگان موافقند که عدالــت يعنــي برابــري چيزهــا و اينکــه چيز عادلانه بايد براســاس نوعي اســتحقاق باشــد و ســپس بــه نقــد فهم عدالــت در انواع نظامهاي سياســي ميپــردازد: »همــه آدميان بهر تقديــر تصوري از دادگري دارند ولي تصورشان کامل نيست و از بيان کامل چگونگي دادگري مط لق ناتوان اند.
، بنابراين در توزيع مناصب سياســي عملا نمي توان از آنها چشــم پوشــي کرد مثلا شــاخصه هايي مثل ثروت، آزادگي و تبار از اين جهت تاثير دارند کــه ثروتمنــدان بخــش بزرگــي از قلمرو را در تملک خود دارند و بيشــتر مورد اعتمــاد و وثوقاند؛ آزادمــردان و بــزرگزادگان بــه اين خاطر کــه داراي احترام در ميــان مردماند، تبــار خوبي دارند و فرزنــدان آنهــا نيــز بــه يقين نيکمــرد خواهند بــود، فضيلت مندان نيــز به اين دليــل که داراي فضيلــت دادگريانــد و ايــن فضيلــت فضيلتــي اجتماعي اســت »و زاينده همه فضايــل ديگر« و ســرانجام اينکــه اکثريــت نيز به اين دليــل در ادعاي خــود محق اند چون در مقايســه با اقليت نيرومندتر و ثروتمندترند )ارسط و، ١٣٨٦ ٥٦-٤٤الف ١٢٨٣(.