چکیده:
معنویت مدرن نظریهای است که طی سالیان اخیر توسط برخی از روشنفکران تجددگرا در مجامع علمی و دانشگاهی مطرح شده و در همین راستا به تضعیف و حتی انکار معنویت دینی پرداخته است. بر اساس این رهیافت، امروزه انسان مدرن از جمع میان عقلانیت و دیانت عاجز مانده و برای رهایی از این وضعیت چارهای جز این ندارد که معنویتی همسو با لوازم و اقتضایات مدرنیته و برخاسته از «عقلانیت مدرن» اختیار کند. از این نظرگاه، مهمترین عاملی که سبب رویگردانی انسان مدرن از دیانت به معنویت میشود، تعبدگرایی در دین است؛ زیرا عقلانیت مدرن با مشخصه استدلالگرایی کاملا در تضاد با مقوله تعبد است. پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی رابطه تعبد با عقلانیت در هر یک از رویکردهای معنویت دینی و مدرن پرداخته است. نتایج این تحقیق که با روش کتابخانهای و شیوه توصیفی تحلیلی گرد آمده است، نشان میدهد: اولا تعبدیات دین نهتنها با عقلانیت ناسازگار نیستند، بلکه بر اساس «ادله ضرورت وحی و نبوت» مبتنی بر دلایل عقلانیاند؛ ثانیا معنویت مدرن با تحلیل ناقص و نادرست، تعبدیات دینی را همچون تقلیدهای کورکورانه پنداشته و از همینرو به انکار آنها پرداخته است. البته نظریه مزبور اشکالات و ابهامات جدی دیگری نیز داشته که در پژوهش حاضر مطرح شده است.
خلاصه ماشینی:
نتايج اين تحقيق که با روش کتابخانهاي و شيوه توصيفي ـ تحليلي گرد آمده است، نشان ميدهد: اولاً تعبديات دين نهتنها با عقلانيت ناسازگار نيستند، بلکه بر اساس «ادلة ضرورت وحي و نبوت» مبتني بر دلايل عقلانياند؛ ثانياً معنويت مدرن با تحليل ناقص و نادرست، تعبديات ديني را همچون تقليدهاي کورکورانه پنداشته و از همينرو به انکار آنها پرداخته است.
تمايز ديگري که بهاعتقاد نظريهپرداز مهمتر است، اين است که در معنويت مدرن، رجوع به متخصص و پذيرش اينکه وي در فن خود خبره است، به صورت استعجالي است؛ يعني انسان معنوي مدرن تا وقتي به يک متخصص اعتماد دارد که خلاف رأي و نظر او چيزي اثبات نشده باشد.
بهنظر ميرسد، اين مؤلفه و همچنين عنصر استدلالگرايي با اين عنوان که انسان مدرن در پذيرش هر باوري تنها به دليل و استدلال آن نظر دارد و ابداً با فرايند تعبّد به قبول باوري تن نميدهد (ملکيان، 1394، ج2، ص468ـ469؛ همو، 1381ج، ص259)، بيشتر تداعيکنندۀ نگرش «عقلگرايي افراطي» (Strong rationalism) است؛ درحاليکه در بررسي رابطۀ ميان عقل و دين، رويکردي که مقرون به صواب است (عقلگرايي اعتدالي) و مؤيداتي از آيات و روايات هم بر آن گواهي دارد، آن است که عقل با همۀ توانمندي و کاراييهاي خويش، برد و محدودۀ خاصي دارد و چنين نيست که در تمامي عرصهها، از جمله در جزئيات مبدأ، معاد و سعادت و کمال اخروي، يکّهتازي کند؛ بلکه در اين موارد، عقل بهدليل عدم احاطه و اشراف بر چنين حقايقي، چارهاي ندارد جز اينکه سکوت اختيار کند و زمام امور خود را به وحي و تعاليم وحياني بسپارد (ر.