چکیده:
با روی کار آمدن متوکل خط مشی مذهبی دستگاه خلافت در راستای حمایت و دلجویی از اهل سنت قرار گرفت و با تقویت اندیشه های این جریان باعث رشد و فراگیری آنان و تقابل فکری ایشان با رقیب گردید. در این دوره متوکل و معتضد با برنامه ها و اقدامات خود الگویی برای دیگر خلفا در این دوره گردیدند. این مقاله در صدد است با بهرگیری از روش تاریخی مبتنی بر رویکرد توصیفی، با این سوال پاسخ دهد که خلافت در این بازه زمانی در برخورد با جریان های فکری ومذهبی هم اندیش، چه سیاستی در پیش گرفت؟ سیاستی همراه با تداوم و پایداری و یا تغییر و دگرگونی ؟ از نتایج پژوهش بر می اید که دستگاه خلافت عباسی از زمان متوکل تا خلافت معتضد،یک سیاست پایدار درحمایت از اهل سنت و مبارزه با مخالفین آنان در پیش گرفت و بیشترین فرصت را برای فعالیت فرهنگی و تحکیم تفکرات در اختیار آنان قرار داد ، اما از زمان معتضد تا آمدن آل بویه، دستگاه خلافت سیاستی سیال در پیش گرفت و این امر ناشی از ضرورتهای سیاسی این بازه زمانی است که حتی خلافت را در تقابل با حنابله قرار داد. با آغاز ضعف آل بویه، بعد از پنجاه سال فترت، القادر با رجعت به سیاست حمایت از اهل سنت و با اقدامات خود مبانی فقهی و حقوقی اهل سنت را تحکیم ،مذاهب اربعه را رسمیت و دیگر مذاهب را به انزوا کشاند.
with Al-Mutawakkil taking over the reins, the religious policy of the caliphate system sought to appease them. Meanwhile, this caliphate system caused them to grow and spread and created some sort of thought confrontation between them and their rivals through encouraging the concordant thoughts. In the period , Al-Mutawakkil and Al-Mu'tadid, relying on their plans and measures, became an example for other caliphs during this era. Benefiting from the historical method based on descriptive and analytic approach, this article tries to answer , the caliphate system had which policy about concordant schools? Permant or mobile policy?The results of this research indicate that the Abbasid Caliphate System, as of the era of Al-Mutawakkil until Al-Mu'tadid taking over, followed a permanent policy in supporting the Sunnis and oppugned their opponents. Yet, as of the era of Al-Mu'tadid until the Buyid dynasty taking over, the caliphate system followed a mobile and reactive policy, which, in turn, resulted from the political necessities of this era where the caliphate confronted the Hanbali followers. During the weakness of the Buyid dynasty , Al-Qadir returned to the policy of support for the Sunnis and proceeded to consolidate the juridical and legal foundations of the Sunni Sect, acknowledged the four schools of Islamic law in Sunni Islam and banned and closed out other schools..
خلاصه ماشینی:
خط مشي مذهبي دستگاه خلافت عباسي در برخورد با جريانهاي همانديش (٢٣٢-٤٢٢) طاهره آذرفر دانشجوي دکترا گروه تاريخ، واحد يادگار امام خميني (ره) ،دانشگاه آزاد اسلمي، شهرري، ايران دکتر محبوبه شرفي دانشيار گروه تاريخ، واحد يادگار امام خميني (ره)،دانشگاه آزاد اسلمي، شهرري، ايران ( نويسنده مسئول ) مجله علمي پژوهشي تاريخ–شماره ٥٨ –پاييز ٩٩ صفحه ١٧٨-١٥٩ تاريخ دريافت مقاله : ٩٩/٨/١٠ تاريخ پذيرش ٩٩/١٢/٢٥ چکيده با روي کار آمدن متوکل خط مشي مذهبي دستگاه خلفت در راستاي حمايت و دلجويي از اهل سنت قرار گرفت و با تقويت انديشه هاي اين جريان باعث رشد و فراگيري آنان و تقابل فکري ايشان با رقيب گرديد.
لذا دستگاه خلفت با شروع عصر دوم عباسي، دربرخورد با جريانهاي فکري و مذهبي رقيب، چرخشي به سمت علماي اهل سنت و حديث داشت که البته اين سياست مسبوق به سابقه بود مانند زمان منصور عباسي که در تقابل با شيعيان ، به علماي ديني و اهل حديث نزديک گرديد ،هم چنين مامون که براي مقابله با فقها و محدثين اهل سنت و کاهش قدرت آنان، معتزله را مورد حمايت خود قرار داد.
گرايش معتزله بغداد به تشيع ،جديت و تلش خلفاي بعد از مامون(معتصم،واثق) در امر محنه و گسترش عقايد اعتزال تا بدان حد که ،واثق فديه آزادي اسراي مسلمان را، عقيده در باب مخلوق بودن قرآن قرار داد و هر کس چنين عقيدهاي نداشت به بلد روم بازگردانده شد (يعقوبي، ١٣٦٦: ٥١٠/٢)، رفتار نامناسب، شکنجه و آزار و حتي قتل فقها و محدثيني که مورد احترام و تقدس مردم بودند مانند شکنجه احمد بن حنبل (ابن اثير، بيتا: ٧٨/١١) و قتل احمد بن نضر خزاعي (حسن ابراهيم حسن، ١٣٧٦: ٩١/٢) و بسياري ديگر، انزجار مردم از دستگاه خلفت را چندين برابر نمود که از فرستادن فرزندان خود به مدارس قرآن خودداري کردند (ذهبي، ١٤٢٧ق : ٢٦٤/١١).