چکیده:
ایران و افغانستان طی قرون متمادی با حضور در یک بستر تمدنی و جغرافیایی مشترک، تقریباً نوعی همسایگی مسالمتآمیز را تجربه کردهاند. البته این قرابت سرزمینی بعلاوه برخی علل دیگر، زمینهساز اختلاف بویژه بر سر میزان بهرهبرداری از آب رودخانههای مشترک شده است. طرفین تاکنون برای مدیریت اختلافات به روشهای مختلف متوسل شدهاند اما نتیجهی مشخصی در پی نداشته است. این مقاله با هدف تبیین و معرفی دیپلماسی اقتصادی به عنوان یک عنصرِ مشترکِ منفعتمحور و سودآور و یک اهرم مؤثر در مدیریت اختلافات آبیِ دو کشور ارائه میشود. در این راستا، با بهرهگیری از «روش کیفی» (تبیین و تحلیل)، سنجش این فرضیه که «وابستگی متقابلِ اقتصاد و تجارت افغانستان و ایران و وجود ظرفیتها و مزیتهای مکمّل اقتصادی، فرصت جلب همکاری طرف افغان برای مدیریت اختلافات آبی را فراهم میسازد»، صورت میگیرد. در این پژوهش، با تأکید بر محوریت «دیپلماسی اقتصادی» در سیاست خارجی ج.ا.ایران در افغانستان، یافتههایی چون صادرات متقابل، ترانزیت کالا، صادرات برق و فناوری آبیاری مکانیزه به افغانستان و تبادل فراوردههای نفتی با آب، بیان شده است که بر این اساس، گسترش و تعمیق وابستگی تجاری، مالی و سرمایهگذاری، میتواند طرفین را برای دستیابی به راهحل منصفانه برای بهرهبرداری از آبهای مشترک، ترغیب و متقاعد سازد.
خلاصه ماشینی:
در اين راستا، با بهره گيري از ِ«روش کيفي » (تبيين و تحليل )، سنجش اين فرضيه که «وابستگي متقابل اقتصاد و تجارت افغانستان ِو ايران و وجود ظرفيت ها و مزيت هاي مکمل اقتصادي ، فرصت جلب همکاري طرف افغان براي مديريت اختلافات آبي را فراهم مي سازد»، صورت مي گيرد.
ا. ايران در افغانستان ، يافته هايي چون صادرات متقابل ، ترانزيت کالا، صادرات برق و فناوري آبياري مکانيزه به افغانستان و تبادل فراورده هاي نفتي با آب ، بيان شده است که بر اين اساس ، گسترش و تعميق وابستگي تجاري ، مالي و سرمايه گذاري ، مي تواند طرفين را براي دستيابي به راه حل منصفانه براي بهره برداري از آبهاي مشترک ، ترغيب و متقاعد سازد.
ا. ايران در افغانستان مي تواند به مديريت اختلافات آبي دوجانبه کمک نمايد؟ با پذيرش اين مفروض مهم در نظريه هاي کارکردگرايي ٤ و نئوکارکردگرايي ٥ که «مناسبات فني - تخصصي و تجاري گسترده بين کشورها، موجب همگرايي و همکاري سياسي و امنيتي بين آن ها مي شود» ),See: Groom ١٩٧٥(، فرضيه ما اين است که «وابستگي متقابل بخش مهمي از اقتصاد و تجارت افغانستان و ِ ايران و وجود ظرفيت ها و مزيت هاي زيرساختي ، ترانزيتي و تجاري ايران براي تکميل تعاملات اقتصادي دوجانبه ، فرصت جلب همکاري طرف افغان براي مديريت اختلافات آبي و زيست محيطي را فراهم مي سازد.
در مجموع در اين پژوهش با صورت بندي يک «چارچوب تحليل ميان برد و چند سطحي » با تلفيق دو رويکرد سيستمي و داخلي (سطح تحليل منطقه اي و ملي ) از يکسو بر روابط منطقه اي بين دولت ها به عنوان عناصر واحد تمرکز خواهد شد و از سوي ديگر با کاربست رويکرد اقتصاد نهادگرا بر مؤلفه هاي غير اقتصادي همکاري تجاري و ديپلماسي اقتصادي اعم از سياست ، قدرت ، حقوق و...