چکیده:
تفکرات سیاسی شیعه در قرن شانزدهم میلادی با ظهور دولت صفوی و شرایط جدید پیشرو، خود را با پرسش های بسیاری روبه رو دید که مهم ترین آن حضور سلطان شیعه اما غیرمعصوم بر مسند قدرت بود. روضه الانوار عباسی اثر محقق سبزواری از جمله آثاری است که در تلاش برای پاسخ به این پرسشهای جدید نگاشته شده و حاوی مهم ترین نظریات محقق سبزواری در مورد طبیعت انسان، جامعه و چگونگی اداره آن است. این مقاله بر آن است با مطالعه یکی از مهمترین آثار دوران صفوی یعنی روضه الانوار با یکی از مهمترین کتاب های هم روزگار آن یعنی لویاتان اثر توماس هابز به این پرسش پاسخ دهد که چرا با آنکه هابز و محقق سبزواری تقریباً اندیشهای یکسان در مورد طبیعت انسان و جامعه داشته اند، راه حلی متفاوت برای اداره جامعه و دوام حکمرانی در آن پیشنهاد می کنند. نگارندگان معتقدند شرایط زمانی و اجتماعی متفاوتی که آن دو در آن می زیسته اند موجب شده که هابز، دولت به مثابه یک انسان مصنوع را راه حل دوام حکمرانی جامعه بداند، حال آنکه محقق سبزواری، با ایجاد مفهوم امام غیراصل به دنبال اتصال پادشاه صفوی با امام نامیرا و تضمین دوام حکمرانی باشد. برای هدف این مقاله، در مطالعه آثار این دو نویسنده از نسخ خطی استفاده و روش کتابخانه ای، توصیفی و تحلیلی به کار بسته شده است.
By the establishment of Safavid state and new conditions ahead, Shi’a political thought in 16th century saw itself faced with numerous questions the most significant of which was the presence of Shi’a but non- masum king on the throne. Rozat-al-Anwar Abbasi by Mohammad Bagher Sabzevari's is among the works which is written for answering these questions including Mohaghegh Sabzevari’s main ideas as to human being’s nature, society and the way for governing it. This article, through studying one of the most significant works of Safavid era e.g. Rozat-al-Anwar Abbasi and one of its most important contemporaneous works e.g. Leviathan written by Thomas Hobbes, aims at answering this question that why despite the fact that Hobbes and Mohaghegh Sabzevari almost share the same view as regards human being’s nature and the society, propose different solutions for governing the society and permanence of governance? The authors maintain that the different time and social conditions in which they lived have led Hobbes to consider the state as an artificial human as the solution for the permanence of society’s governance, while have induced Mohaghegh Sabzevari to follow connecting Safavid king to immortal Imam and ensuring the permanence of governance through creating the notion of non-original Imam. For the purpose of this article, in studying the works of these two writers, the manuscripts are used and the library-based, descriptive and analytic method is employed.
خلاصه ماشینی:
مطالعه تطبیقی مبانی شخصیت حقوقی دولت در اندیشه سیاسی هابز و ملامحمدباقر سبزواری 1 تاریخ دریافت ٩٩/٠٩/٠١ - تاریخ پذیرش ٩٩/١٠/١٣ محمد جلالی ٢ زهرا اژئر چکیده تفکرات سیاسی شیعه در قرن شانزدهم میلادی با ظهور دولت صفوی و شرایط جدید پیش رو، خود را با پرسش های بسیاری روبه رو دید که مهم ترین آن حضور سلطان شیعه اما غیرمعصوم بر مسند قدرت بود.
این مقاله بر آن است با مطالعه یکی از مهم ترین آثار دوران صفوی یعنی روضه الانوار با یکی از مهم ترین کتاب های هم روزگار آن یعنی لویاتان اثر توماس هابز به این پرسش پاسخ دهد که چرا با آن که هابز و محقق سبزواری تقریباً اندیشه ای یکسان در مورد طبیعت انسان و جامعه داشته اند، راه حلی متفاوت برای اداره جامعه و دوام حکمرانی در آن پیشنهاد می کنند.
(٢٠١٣٥٠٩,Mortimer) در نظریه سبزواری نیز او همان طور که خداوند را صاحب ملک می داند از تدبیر توسط کسی صحبت می کند که دارای معجزات و صاحب عصمت و کمال است یعنی دقیقاً موضوعاتی که ازنظر هابز در ایجاد رابطه و پیمان با خداوند مهم است و بدون آن اساساً نمی توان از چنین پیمانی سخن گفت .
هابز به دلیل فقدان قدرت عمومی قدسی و خلأ آن ، توانایی خلق قدرتی نامیرا را از طریق خلق انسان مصنوع پیدا می کند در مقابل اما ملامحمدباقر سبزواری به دلیل وجود امام زنده و شبه نامیرا نیازی به خلق آن نمی بیند و تنها نکته ای که وی در پی آن است شرح راه حل خود برای اتصال به این امام است .