چکیده:
مسیرهای توسعه در هر جامعه بیش از هر امری نتیجه انتخابها و تصمیماتی است نتیجهی که در شیوههای سیاست-گذاری رقم میخورد. در دهههای اخیر، تغییرات سریع شهرها و بحرانهای ناشی از آن توجهها را به سمت عرصهی سیاستگذاری شهری جلب نموده است. از سوی دیگر صورتها و اشکال نابرابرانه توزیع منابع و فرصتها به ضرر بخش عمدهی افراد و گروههای اجتماعی ساکن در شهرها موجب شد تا نظریهپردازان انتقادی شهر با تکیه بر مفهوم «حق به شهر»، مطالبههای شهروندان را در برابر سیاستگذاران و تصمیمسازان شهری مطرح نمایند. هدف مقالهی حاضر درک مفهوم حق به شهر در عرصهی سیاستگذاری و برنامهریزی مسائل شهرها و انتقال آن به متخصصان حوزهی شهری و سعی در جهت عملی کردن این ایده در عرصهی سیاستگذاری و برنامهریزی شهری است. در این مقاله سعی شده تا با استفاده از چارچوب نظری ارائه شده توسط لوفور دربارهی مفهوم حق به شهر و رویکرد محققان دربارهی سیاستگذاری شهری به بازشناخت و تحلیل رابطهی دو مفهوم حق به شهر و سیاستگذاری شهری پرداخته شود. پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بر اساس روش کیفی است. شیوههای گردآوری اطلاعات شامل گزینش اسناد، تحلیل تماتیک دیدگاههای متخصصان و صاحبنظران دربارهی موضوع انتخاب شده است. بر اساس یافتههای پژوهش حاضر سیاستگذاری شهر مهمترین عرصه برای چانهزنی دربارهی شیوههای توزیع منافع و فرصتها در شهرها از سوی ذینفعان شهری است که همین مهم، ضرورت حضور شهروندان را در لایههای تصمیمسازی و سیاستگذاری شهرها موجب میشود. مغفول ماندن ساز و کارهای نهادی، ظرفیتسازی شفافیت، پاسخگویی، به کارگیری بودجهریزی مشارکتی و برنامهریزی مشارکتجو، موجب شده تصمیمگیری دموکراتیک برای مشارکت شهروندان به عنوان جدیترین ذینفع در حیات شهری امری دشوار و تا حدودی ناممکن شود. تقویت نهادهای مدنی و اجتماعی و ایجاد ساز و کارهای نظارت و مشارکت شهروندان در روند تصمیمگیریها دربارهی انتخاب و انجام پروژههای کلان شهری در کنار بهکارگیری بودجهریزی مشارکتی در چگونگی هزینهی سرمایههای شهر از جمله مواردی است که در عمل میتواند منجر به تحقق حق به شهر در ادارهی شهرها شود.
Development paths in any society are more the result of choices and decisions that are made as a result of policy-making practices. In recent decades, rapid urban changes and the resulting crises have drawn attention to the field of urban policy. On the other hand, the unequal forms and distribution of resources and opportunities to the detriment of most individuals and social groups living in cities have led the critical theorists represent the demands of the citizens based on the concept of ‘right to city” against policy makers and decision makers of the city issues. To city policymakers and decision makers. The purpose of this article is to understand the concept of the right to the city in the field of policy and planning of urban issues and transfer it to urban experts and try to implement this idea in the field of urban policy and planning. In the present article, an attempt has been made to recognize and analyze the relationship between the two concepts of the right to the city and urban policy, using the theoretical framework presented by Lefebvre on the concept of the right to the city and the researchers' approach to urban policy. The research is descriptive-analytical based on qualitative method. Methods of data collection include selection of documents, thematic analysis of the views of experts and thinkers on the selected topic. According to the findings of the present study, urban policy-making is the most important area for bargaining about the ways of distributing benefits and opportunities in cities by urban stakeholders, which is the reason why is why the need for citizens to be present in decision-making and Urban policymaking layers. The neglect of institutional mechanisms, capacity building, transparency, accountability, the use of participatory budgeting and participatory planning, has made democratic decision-making difficult and relatively impossible for as the most serious stakeholder’s citizens in urban life. Strengthening civic and social institutions and creating mechanisms for monitoring and citizen participation in the decision-making process regarding the selection and implementation of metropolitan projects, along with the use of participatory budgeting in how the city invests capital, are among the items that: In that can practically lead to practice, it can lead to the realization of the right to the city in the administration of cities.
خلاصه ماشینی:
بر اساس یافته های پژوهش حاضر سیاست گذاری شهر مهم ترین عرصه برای چانه زنی درباره ی شیوه های توزیع منافع و فرصت ها در شهرها از سوی ذینفعان شهری است که همین مهم ، ضرورت حضور شهروندان را در لایه های تصمیم سازی و سیاست گذاری شهرها موجب می - شود.
تقویت نهادهای مدنی و اجتماعی و ایجاد ساز و کارهای نظارت و مشارکت شهروندان در روند تصمیم گیریها درباره ی انتخاب و انجام پروژه های کلان شهری در کنار به کارگیری بودجه ریزی مشارکتی در چگونگی هزینه ی سرمایه های شهر از جمله مواردی است که در عمل میتواند منجر به تحقق حق به شهر در اداره ی شهرها شود.
١. این مقاله برگرفته از رساله دکتری نویسنده اول با عنوان " ارزشیابی سیاست ها و برنامه های توسعه پایدار نظام حمل ونقل شهری با تأکید بر حق به شهر مطالعه موردی: شهر تهران " به راهنمایی نویسنده دوم رشته جامعه شناسی گروه علوم اجتماعی دانشگاه مازندران در حال انجام است .
به همین دلیل ، حق شهروندیت شهری نسبت به حق شهروندی، تصمیمات بیشتری را در امور شهری زیر نظارت شهرنشینان قرار میدهد؛ مثلا این که در کجا سرمایه گذاری شود، شغل های جدید ایجاد شود، خط های حمل و نقل عمومی جدید راه اندازی شود، مسکن جدید ساخته شود و هر تصمیم دیگری که به طور برجسته ای به تولید فضا در شهری که در آن ساکنند، مربوط باشد (پرسل ٥، ٢٠٠٢؛ معروفی، وحیدی 1 Marcuse 2 Shields 3 Kempin Reuter 4 blode Attoh 5 Purcell 69 مطالعات توسعه پیدار شهری و طقه ای من دوره ١، شماره ٢، شماره پیاپی٢، زمستان ١٣٩٩ برجی، ١٣٩٤: ٧).