چکیده:
سیاست خارجی بعنوان دیوانی از رهیاقتهای یک کشور در راستای تعامل با محیط بینالمللی همواره از
تاثیرات شگرفی ب رامر توسعه مل ی کشورها برخوردار بوده است. د راین میان جمهوری اسلامی ایران و ترکیه
بعنوان د وقدرت منطقهای و ضمن برخورداری از پتاسیلهای مشترک فراوان» همواره تا به امروز روند سیاست
خارجی منحصر به فردی را طی نمودهاند. این روندء تفاوت در اولویتبخشی به توسعه انواع خاصی از قدرت
اتنوجه به میزان منابع و سطح تهدیدات را برای د وکشور به دنبال داشته است. باتوجه به موارد مذکورء مقاله
حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال خواهد بود که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در
قیاس با یکدیگر تا چه میزانی بر توسعه ملیشان تاثیرگذار بودهاند؟ فرضیه مطرح بیان میدارد که ترکیه تا
به امروزء مزایای به مراب بیشتری را از ظرفیت سیاست خارجی توسعهمحور خود به نسبت جمهوری اسلامی
ایران کسب نموده است. روش کلی در مقاله پیشرو توصیفی-تحلیلی» با روش گردآوری مبتنی بر مطالعه
دادههای کتابخانهای و آماری میباشد. نهایتا ماحصل پژوهش نیز ضمن تایید فرضیه اولیه بیان میدارد که
رهیافت سیاست خارجی د و کشورء جایگاه متفاوتی را برای آنان در قیاس با پکدیگر متصو ر گشته و در این
بین ترکیه با چالشهای به مرانب کمتری نسبت به جمهوری اسلامی ایران در امر توسعه ملی متوازن رو در
رو بوده است.
Foreign policy as a collection of a country's approaches to interacting with the international environment has always had a tremendous impact on the national development of countries. The Islamic Republic of Iran and Turkey, as two regional powers that have great common potentials, have always gone through a unique foreign policy trend to date. This trend has led to differences in the priority given to the development of certain types of power according to the amount of resources and the level of threats for the two countries. In view of the above, the present article seeks to answer the question that to what extent the foreign policy of the Islamic Republic of Iran and Turkey have affected their national development comparatively? The hypothesis considered in this article states that to date, Turkey has benefited far more from its development-oriented foreign policy capacity than the Islamic Republic of Iran. The general method in this paper is descriptive-analytical, and the data collection method is based on the study of library and statistical data. Finally, while confirming the initial hypothesis, the results of the research state that the foreign policy approaches of the two countries have given them different positions, and in the meantime, Turkey has faced far fewer challenges in balanced national development than the Islamic Republic of Iran.
خلاصه ماشینی:
نهایتا ماحصل پژوهش نیز ضمن تایید فرضیه اولیه بیان میدارد که رهیافت سیاست خارجی دو کشور، جایگاه متفاوتی را برای آنان در قیاس با یکدیگر متصور گشته و در این بین ترکیه با چالشهای به مراتب کمتری نسبت به جمهوری اسلامی ایران در امر توسعه ملی متوازن رو در رو بوده است.
باتوجه به موارد ذکر شده، پژوهشگر در این مقاله همواره به دنبال پاسخگویی به این سوال خواهد بود که رهیافت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در قیاس با یکدیگر تا چه میزانی بر توسعه ملی آنان اثرگذار بوده است؟ فرضیه مطرح در پاسخ به سوال مذکور بیان میدارد که ترکیه تا به امروز، مزایای به مراتب بیشتری را از ظرفیت سیاست خارجی توسعهمحور خود به نسبت جمهوری اسلامی ایران کسب نموده است.
بصورت کلی این پژوهش در قالب چهار بخش تبیین و ضمن بیان کلیاتی در باب نظریه سازهانگاری در روابط بینالملل بعنوان مبنای نظری پژوهش، سیاست خارجی دو کشور را بصورت خلاصه از زمان تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران و همچنین تشکیل جمهوری ترکیه در 1923 توصیف و آثار این سیاست را بر امر توسعه ملی آنان در قیاس با یکدیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد داد.
نویسنده در ادامه با بیان دلایل شکلگیری چالشهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در راه توسعه برطبق نظریه سازهانگارانه، این موضوع را مرتبط با ذهنیت نخبگان و هویت در نظر گرفته آنان برای کشور دانسته که در نهایت منجر به تعارض با بخش عظیمی از نظام بینالملل گردیده است.