چکیده:
تمرکز این مقاله بر کنکاش در چیستی معنای دینی (نه معنای دین) و چگونگی عملکرد آن در برساخت رفتار و کنشهای فردی و جمعی است که با اتخاذ برساختگرایی اجتماعی به عنوان رویکرد نظریروشی صورت گرفته است. از دیدگاه برساختگرایی اجتماعی، دین، سایبان مقدسی است (به تعبیر برگر) که توان چشمگیر آن در معنابخشی به تمام وجوه حیات انسانی در اشکال فردی و جمعی، آن را به یکی از نظامهای معنایی بسیار نامیرا و مؤثر در زندگی بشری تبدیل کرده است. از اینرو حتی در عصر پساسکولاریسم نیز، ماهیت دین به عنوان منبع معنایی، هرچند با بازنماییهای متفاوت، اما به صورتی پیوسته، توأم با فراز و نشیب، پایدار بوده است. برساختگرایان معتقدند دین، نظام معنایی کاملاً جمعی و تعاملی است که بسان نظام معنایی غالب عمل میکند که جهان و پدیدههای آن را برای باورمندان، فهمپذیر، هدفمند و توجیهپذیر میکند و حتی زمانی که این نظام غالب، در گستره فردی و جمعی، با مشکل مواجه شود، معنای موقعیتی نشئتگرفته از آن، به عنوان جایگزین موقت و گاه دائمی عمل کرده، هویت، رفتار و کنشهای متعدد را برمیسازد و جهتدهی میکند.
The focus of this article is on exploring what religious meaning (not the meaning of religion) is and how it functions in constructing individual and collective behaviors and actions that have been carried out by adopting social constructivism as a theoretical-methodical approach. From the point of view of social constructivism, religion is a sacred canopy (according to Berger), whose remarkable power in giving meaning to all aspects of human life in individual and collective forms, has made it one of the most immortal and effective semantic systems in human life. Thus, even in the age of post-secularism, the nature of religion as a semantic resource has been consistent, albeit with different representations, but steadily with ups and downs. Constructivists believe that religion is a purely collective and interactive semantic system that functions as the dominant semantic system that makes the world and its phenomena comprehensible, purposeful, and justifiable for believers, and even when this dominant system, individually and collectively, is in trouble, a temporary meaning derived from it acts as a provisional and sometimes permanent alternative, constructing and directing multiple identities, behaviors, and actions.
خلاصه ماشینی:
امر قدسي و برساخت معنا: دين به مثابه نظام معنايي جمعي * زهرا خشک جان [تاريخ دريافت : ۱۳۹۸/۱۰/۲۰؛ تاريخ پذيرش : ۱۳۹۹/۰۹/۱۶] چکيده تمرکز اين مقاله بر کنکاش در چيستي معناي ديني (نه معناي دين ) و چگونگي عملکرد آن در برســاخت رفتار و کنش هاي فردي و جمعي اســت که با اتخاذ برســاخت گرايي اجتماعي به عنوان رويکرد نظريروشـي صـورت گرفته اسـت .
برساخت گرايان معتقدند دين ، نظام معنايي کاملا جمعي و تعاملي است که بسان نظام معنايي غالب عمل مي کند کـه جهـان و پديده هاي آن را براي باورمندان ، فهم پذير، هدفمند و توجيه پذير ميکند و حتي زماني که اين نظام غالب ، در گسـتره فردي و جمعي، با مشکل مواجه شود، معناي موقعيتي نشــئت گرفته از آن ، به عنوان جايگزين موقت و گاه دائمي عمل کرده ، هويت ، رفتار و کنش هاي متعدد را برميسازد و جهت دهي ميکند.
يکي از آنها تعريف خاصــي اســت که از منافع فردي و گروهي وجود دارد؛ ديگري نوع آرمان هايي اسـت که يا در شکل علايق فردي يا به صـــورت آرمـان هاي کلان اجتماعي، به عنوان هدف کنش ، انتخاب و تعقيب ميشـــوند؛ و سـومي که شـايد بتوان آن را در درجه اهميت بيشتري قرار داد، عامل دين است ؛ چراکه دين ميتوانـد منـافع ، آرمـان هـا، نوع نگاه به جهان ، تصـــور فرد از علائق مادي و معنوي و نحوه دسـت يابي به تمام آنها را به وضــوح براي فرد و جامعه به تصــوير بکشــد و به تمام آنها معنا بدهد.