چکیده:
پدیدهی اعتراض، ایرانِ عصر ناصری را به یکی از دورههای پرتنش در تاریخ مناسبات دولت و ملت در ایرانِ عصر قاجار مبدل ساخت. ضعف دولت، چالشهای فراگیر اقتصادی، گذار تدریجی جامعهی ایران از دوران سنت به مدرنیته، تغییر در مناسبات خارجی ایران، ناکارآمدی ساختاری و عواملی ازایندست، در گسترهای نسبتاً وسیع، به نارضایتیها و اعتراضات تقریباً سراسری در اغلب ولایات ایران دامن زد. آنچه تا حدودی سبب شد تا بخشی از این اعتراضات در گسترهای نسبتاً وسیعتر در ایران به تحریک و تشویق افکار عمومی نسبت به وضع موجود یاری رساند، روزنامهها بودند. اختر و قانون، جزو معدود روزنامههای اواخر سلطنت ناصرالدینشاه به شمار میآیند که با مسئلهی اعتراضات این دوره پیوندی تأثیرگذار برقرار و در تأثیرگذاری فزایندهی این اعتراضات بر تحولات آتی ایران نقشی پررنگ ایفا کردند. پرسش اصلی این پژوهش این است که دامنهی تأثیرگذاری روزنامهها درروند اعتراضات عصر ناصری تحت تأثیر چه عواملی قرار گرفت و نقش دو روزنامهی نامبرده در اعتراضات متأخر این دوره بر چه اساسی شکل گرفت؟ در این پژوهش، به روشی توصیفی- تحلیلی، این فرضیه موردبررسی قرار خواهد گرفت که روزنامههای عصر ناصری توانایی بازتاب وسیع اعتراضات عصر ناصری را پیدا نکرد اما در معدود اعتراضهای اواخر عصر ناصری، به یکی از مهمترین ابزارها در فراگیرشان اعتراضات این دوره مبدل شدند.
خلاصه ماشینی:
به تناسب نهادينه تر شدن روزنامه ها و برهم خوردن بيشتر موازنه ميان نهاد دولت و جامعه ، هر چه به پايان دوران سلطنت ناصرالدين شاه نزديک تر مي شويم ، نقش روزنامه ها در گسترش يا تقويت اعتراض ها نيز به شکلي نسبي و نه چندان وسيع ، تقويت مي شود؛ اگرچه روزنامه ها از پوشش طيف وسيعي از اين اعتراض ها در ولايت ناکام ماندند و وضعيت توسعه يافتگي شهرهاي ايران اجازه ي تأثيرگذاري بيشتر به روزنامه ها در جهت تأثير بر روند اعتراض ها را نداد، اما در اين ميان ، اتفاقي که در پيوند ميان روزنامه ها و اعتراض هاي عصر ناصري رخ داد اين بود که تأثيرگذاري نسبي روزنامه ها بر برخي اعتراض هاي متأخر، بر عهده ي روزنامه هاي چاپ شده در خارج از ايران قرار گرفت .
علاوه بر کتاب هايي که برخي نويسندگان مانند فريدون آدميت (١٣٨٥)، هما ناطق (١٣٥٥)، فوران (١٣٧٧)، ونسا مارتين (١٣٨٧) و ديگران که پژوهش هايي کلان در حوزه ي مطالعات قاجاري محسوب مي شوند، در برخي پژوهش ها و مقالات مستقل نيز به ابعادي از اين مسئله اشاره شده است که عبارت اند از: «بررسي گفتمان هاي سياسي عصر ناصري با رويکرد به مطبوعات فارسي برون مرزي : روزنامه اختر» (بهروزي و صحرانورد: ١٣٩٢)؛ «رويکرد انتقادي روزنامه هاي فارسي زبان مصر به وضعيت اقتصادي ايران در عصر ناصري و مظفري» (زارعي: ١٣٩٤)؛ «ايران پيش از انقلاب مشروطيت : مهروموم هاي پاياني سلطنت ناصرالدين شاه » (تيموري: ١٣٨٥)، «بحران مشروعيت دولت ناصري و تأثير آن بر گرايش ها شاه به اصلاحات تجددخواهانه » (عليزاده بيرجندي: ١٣٨٨)؛ «بررسي مطالبات اجتماعي و فرهنگي زنان در مطبوعات عصر قاجار: با تأکيد بر نشريه ي نامه ي بانوان » (پرويش ١٣٩٤)؛ «رويکرد انتقادي روزنامه اختر به وضعيت زنان عصر ناصري» پور حسن دارابي (١٣٩١) و «تأثير بلواهاي نان بر روابط حکومت و مردم در عصر ناصرالدين شاه » (مير کيايي: ١٣٩٢).