چکیده:
تاکنون و در رابطه با پیشنهادهای ارائهشده دربارۀ کارکرد برخی عناصر یافتشدۀ داخل نیایشگاههای ساسانی به یافتههای نواحی جنوب ایران توجه نشده و بیشتر براساس یافتههای غرب ایران نتیجهگیری شده است. تا به امروز در تعدادی از محوطههای ساسانی جنوب ایران، علاوهبر یافتشدن تعدادی پایۀ سنگی و گچی که معمولاً بهنام «پایۀ آتشدان» تفسیر شدهاند، تعدادی سکوهای سنگی-گچی نیز یافتشده که میتواند در کنار این پایهها تحلیلی نوین از فرهنگ مذهبی دورۀ ساسانی در جنوب ایران ارائه دهد. در این پژوهش سعی گردیده تا براساس شواهد باستانشناختی مناطق جنوبی ایران، بهویژه نواحی شرقی فارس و غرب کرمان و مقایسه و سنجش آنها با یافتههای سایر مناطق، منابع مکتوب و رسومات مرتبط با زرتشتیگری، به نحوۀ کارکرد این عناصر پیبرد. مهمترین پرسش پژوهش عبارتنداز: سکوهای مورد مطالعه چه کاربردی داشته اند؟ فرضیهای که میتوان برای این پرسش درنظر گرفت کاربری مذهبی عناصر یاد شده است. تحقیق پیشِرو از منظر ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی و توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات در آن، بدینترتیب است که در مرحلۀ نخست، بهصورت میدانی-کتابخانهای یافتههای مرتبط با موضوع پژوهش موردمطالعه و سنجش با سایر سازههای مشابه و همراستا قرارگرفته و سپس سعیشده تا بهصورت کتابخانهای نتایج بهدستآمده از نخستین مرحله با منابع مکتوب و رسومات آیین زرتشتی منطبقسازی شوند. برآیند حاصل از این پژوهش این نکته را مطرح میکند که احتمالاً کاربرد سکوهای سنگی-گچی بهدستآمده از برخی محوطههای مذهبی دورۀ ساسانی در جنوب ایران با سکوها و پایههای گچی موجود در برخی نیایشگاههای ساسانی بهویژه در غرب ایران که به «سکوی Tشکل» معروفند، یکسان بوده و میتوان کارکرد اینگونه عناصر را در رابطه با مراسمی همچون «یزشن» و فضاهای دربرگیرندۀ این عناصر را نیز بهعنوان «یزشنگاه» یا «اورویسگاه» تفسیر نمود. این نوشتار از این منظر میتواند موردتوجه و اهمیت باشد که سعی در ایجاد رابطه میان شواهد باستانشناختی و منابع مکتوب بهمنظور تعیین کارکرد برخی عناصر داخلی نیایشگاههای ساسانی دارد.