چکیده:
تکفیر در اصطلاح یعنی کافر شمردن. این مفهوم در معنای افراطیِ آن با مهدورالدم بودنِ تکفیرشده ملازم است. تلازمی که درعمل به معضل جهانی تروریسم ایدئولوژیک مبدل شده و معادلات جرمشناسانه و پیشگیرانۀ ملی و بینالمللی در مبارزه با این پدیده را بههم زده است. در این وضعیت با توجه به شکست سیاستهای کیفری توانگیر و سزاگرایانه در مبارزه با تروریسم ایدئولوژیک، ضروری است توجه سیاستگذاران کیفری را به مقابله با علت بهوجود آمدنِ تروریسم (یعنی همان افراطیگری در قالبِ تکفیر) معطوف کرد. در این راستا، آن دسته از افراطیونِ مستعدّ تکفیر را میتوان با شیوههای غیرکیفری مهار نمود و دستة دیگر را که دست به تکفیر زده و در آستانة بزهکاری قرار گرفتهاند از طریق کیفرگذاری و تهدید به مجازات کنترل کرد. بنابراین، لازم است این پدیده را از سنجههای مبانی فلسفیِ جرمانگاری عبور داده تا از این راه بتوان قانونگذار را در ممنوعیتِ قانونیِ تکفیر بهعنوان محرک اصلی تروریسم معاصر قانع کرد. لذا مقالۀ حاضر در ابتدا متعرِض پیشگیری کنشی رشدمدار برای جلوگیری از تکفیر است و سپس به توجیه تجریمِ تکفیر بر اساس مبانی فلسفیِ جرمانگاری برای پیشگیری از تبدیل نیروهای فعال تکفیری به عوامل تروریستی خواهد پرداخت.
Excommunication, in the sense of denying the infidel, in its extreme sense, is associated with the exhilarated ‘mahdoraddam’, an act that has become a global dilemma of ideological terrorism and has pushed national and international criminal and preventive national and international counter-terrorism measures to combat this phenomenon. In this situation, due to the defeat of defenseless criminal policies in the fight against ideological terrorism, it is necessary to focus the attention of the criminal policy makers on the cause of the emergence of terrorism (that is, extremism in the form of excommunication). In this regard, those extremists who are susceptible to excommunication can be restrained through non-refoulement, and they control the other, who have stumbled on the brink of victimization, through the rebellion and the threat of punishment. Therefore, it is necessary to transcend this phenomenon from the measures of the philosophical basis of criminality in order to convince the legislature to legally ban excommunication as the main driving force of contemporary terrorism. Therefore, the present paper initiates a non-refoulement prevention to prevent excommunication. Then it justifies adherence of excommunication on the basis of the philosophical principles of criminality, to prevent the transformation of active ex-communication forces into terrorist elements
خلاصه ماشینی:
بنابراين ، لازم است اين پديده را از سنجه هاي مباني فلسفي جرم انگاري عبور داده تا از اين راه بتوان قانون گذار را در ممنوعيت قانوني تکفير به عنوان محرک اصلي تروريسم معاصر قانع کرد.
لذا با توجه به اينکه هدف اصلي از ايجاد ممنوعيت بر سر راه تکفير درحقيقت جلوگيري از محقق شدن جرايم و جناياتي است که منتج از آن است و با توجه به قوي بودن احتمال عملياتي شدن منويات دروني شخص ، ابتدا به بررسي و کارکرد روش هاي غيرکيفري در پيشگيري از اين پديده با عنوان پيشگيري کنشي رشدمدار از تکفير، و سپس ذيل عنوان مباني فلسفي جرم انگاري تکفير، به توجيه جرم انگاري آن خواهيم پرداخت .
البته به نظر ميرسد، اشکالي که ليبرال ها مطرح کردند مبني بر ناديده گرفته شدن نظر اقليت و انحلال آن از ديدگاه اکثريت ، در جرم انگاري تکفير بنا بر اين مبنا وارد نباشد؛ چراکه به کارگيري مبناي اخلاق گرايي قانوني براي جرم انگاري در مواردي که نه تنها اجماع جامعۀ ايران بلکه اجماع جامعۀ جهاني بر مذموم و قابل سرزنش بودن تکفير واقع شده است ، رفتاري برخاسته از متن جامعه خواهد بود.
بر اساس اين مبنا، کاوش در مشهورترين مباني فلسفي، يعني حمايت از فرد مرتکب (پترناليسم )١؛ حمايت از اخلاق متعارف (اخلاق گرايي)؛ حمايت از غير (اصل ضرر)؛ حمايت از دين ، نفس ، نسل ، عقل ، مال (کليات پنج گانه حيات انساني) و نظم عمومي و قرار دادن تکفير در چارچوب هاي نظري اين مباني، نشان داد که جرم انگاري تکفير قابل توجيه است و بنابراين ميتوان قانون گذار را- با هر گرايشي- در اين جرم انگاري قانع کرد.