چکیده:
تمدن به معنای پیشرفتهای فیزیکی و مظاهر رفاه اجتماعی، زائیده نیاز، عقلانیت و خلاقیت آدمی است و فرهنگ یعنی مجموعه باورها، ارزشها و سنتها می تواند علاوه بر جهت دادن، عامل موثری در ارتقاء و ماندگاری آن تمدن و جامعه باشد. در این میان، منش حاکمان و عملکرد اخلاقی آنها در پیشرفت و یا عقب ماندگی جامعه و تمدن بشری بسیار تاثیر گذار است. بنا بر آموزه های قرآنی و روایی، رهبران و کارگزاران جوامع اسلامی اگر متخلق به اخلاق انسانی و با ارزش های الهی آشنا و در مراودات خود با آحاد مردم بدآنها پایبند باشند، شهروندانی سرشار از آرامش روانی، همدلی و همیاری، برخوردار از حقوق مشروع و مستعد رشد و کمال مادی و معنوی را سامان خواهند داد و پیوستگی این جوامع سالم و پویا، تمدنی شکوهمند و ماندگار را به ارمغان خواهد آورد. تعبیر قرآنی« ولایت » در مورد حاکمیت و نیز تعبیر«ولی » در مورد حاکم، گواهی است بر این حقیقت که حاکمان اصیل جوامع اسلامی باید در کنار شایستگی های عملی و اجرایی، از نوعی کاریزما نیز در میان شهروندان جامعه خود برخوردار باشند و البته این تاثیر گذاری معنوی، جز با آراسته بودن ایشان به ارزش های اخلاقی حاصل نخواهد شد.
Civilization means physical progress and manifestations of social welfare, born of human need, rationality and creativity, and culture, ie a set of beliefs, values and traditions, in addition to giving direction, can be an effective factor in promoting and perpetuating that civilization and society. In the meantime, the character of the rulers and their moral performance are very influential in the progress or backwardness of human society and civilization. According to the Qur'anic teachings and narrations, the leaders and agents of Islamic societies, if the creators are familiar with human morality and divine values and adhere to their bad people in their dealings, are citizens full of peace of mind, empathy and cooperation, have legitimate rights and They will be prone to material and spiritual growth and perfection, and the continuity of these healthy and dynamic societies will bring about a glorious and lasting civilization. The Qur'anic interpretation of "Wilayah" about sovereignty and the interpretation of "Wali" about the ruler is a proof of the fact that the genuine rulers of Islamic societies, in addition to practical and executive competencies, must also have a kind of charisma among the citizens of their society. This spiritual influence will not be achieved except by adorning them with moral values.
خلاصه ماشینی:
تعبیر قرآنی«ولایت » در مورد حاکمیت و نیز تعبیر«ولی » در مورد حاکم ، گواهی است بر ایـن حقیقت که حاکمان اصیل جوامع اسلامی باید در کنار شایستگی هـای عملـی و اجرایـی، از نـوعی کاریزما نیز در میان شهروندان جامعه خود برخوردار باشند و البته این تاثیر گذاری معنوی، جـز بـا آراسته بودن ایشان به ارزش های اخلاقی حاصل نخواهد شد.
یعنی آن ملت را به خودش مومن کند، که بگوید نباید زیر بار دشمن بروم ، زیر بار استبداد بروم ، زیر بار اسـتعمار بـروم ، مـن از خـودم تـاریخ دارم ، از خودم فرهنگ دارم ( مطهری، ١٣٨٧: ١٣٩) استاد دلیل اصلی جذب نخبگان و افراد برجسته صدر اسلام به علی(ع ) را ویژگـی هـای شخصـیتی کاریزماتیک حضرت (ع ) در رهبری و هدایت جامعه تلقی می کند: « ما وقتـی در تـاریخ اسـلام سـراغ سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد کندی و عماریاسر و امثال آنان می رویم و می خـواهیم ببینـیم چه چیز آنها را وادار کرد دور علی(ع ) را بگیرند و اکثریت را رها کنند، می بینیم آنها مردمی اصـولی و اصول شناس بودند، هم دیندار و هم دین شناس ..
در متون و آموزه های اسلامی از حکومت به ولایت و از حاکم به ولی تعبیر شـده ، کـه خـود بـر ضرورت وچود نوعی رابطه معنوی و عاطفی بین حاکم جامعه و آحاد مردم دلالت می کند.