چکیده:
در مقالۀ پیش رو بناست تا با تمرکز بر تاریخ زندگی شخصی (دهۀ اول زندگی) و مسیری که نسلهای پیش از من از سر گذراندهاند، به پرسش «چرا سخنور خوبی نشدهام؟» پرداخته شود. «مهارت و توانمندی سخن گفتن در جمع» توامان در دو حوزۀ شخصی و فراشخصی؛ تاریخی و تحولات اجتماعی روانشناختی فرهنگی و سیاسی شکل میگیرد.
با استفاده از روش خودمردمنگاری در این پژوهش، تاریخچۀ شخصی و ارتباط آن با مهارت سخنرانی، بررسی شده است.
مهارت سخنرانی در فرد، در بطن دو تاریخ شکل میگیرد؛ تاریخ کلی که از ازل تا ابد ادامه دارد که همانا تاریخ فراشخصی است و دیگری تاریخچۀ زندگی شخصی فرد است. تاریخچة شخصی، بر تاریخ زندگی و حضور فرد در این دنیا دلالت دارد که سخنگو در حافظۀ شخصی خود دارد. تاریخ فراشخصی و تاریخچة شخصی در رابطه با چرایی وضعیت سخنرانی من در جمع، بدون یکدیگر نمیتوانند تحلیلگر وضعیت حاضر باشد. ترکیبی از این دو و همچنین وضعیتی که هر یک به نوعی بر فرد تحمیل میکند در چگونگی پرورش قوۀ سخنوری فرد، موثر است.
The following article, focuses on the history of personal life (first decade of my life) and the path taken by generations before me. The main question is "Why I have not become a good speaker?" "Public speaking skills and abilities" in both personal and extra-personal context; Historical and social, psychological, cultural and political developments take shape. By the ethnographic method in this study, personal history and its relationship with speech skills have been investigated. Speech skills in the individual are formed in the heart of two histories; the general history that continues from eternity which is the macro history and the other is the history of one's personal life. Personal history refers to the history of a person's life and her (his) presence in this world, which the speaker has in his personal memory. Macro history and personal history as to why my public speaking situation could not be analyzed without each other. The combination of the two, as well as the situation that each imposes on the individual in some way, is effective in how one develops one's eloquence.
خلاصه ماشینی:
خودمردم نگاری رؤیای سخنرانی ، زبان ، مهاجرت امیلیا نرسیسیانس * ابوعلی ودادهیر**، پروین قاسمی *** چکیده در مقالة پیش رو بناست تا با تمرکز بر تاریخ زندگی شخصی (دهة اول زندگی ) و مسیری که نسل های پیش از من از سر گذرانده اند، بـه پرسـش «چـرا سـخنور خـوبی نشـده ام ؟» پرداخته شود.
نتایج این تحقیق در مقاله ای در حـوزة ارتباطـات ، بـا عنـوان جـرات سخن گفتن در میان دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه های پزشـکی در کراچـی پاکسـتان (خان ، اسماعیل ، شفیق شایکو، قوس و علی ، ٢٠١٥) در مجلة بین المللی پژوهش منتشر شده است .
ایـن مرحلـه ترکیبـی از پذیرش ویژگی سخنور نبودن و احساس ناراحتی از سخنورنشدنم بود، اما اینکه این پدیـده ماحصلِ من و اجتماعی است که در آن زندگی می کنم ، کمتر برایم آشکار شده بود.
اینجا در چند بند بـه صـورت مختصر، مؤلفه های مهم نهادهای فرهنگی اولیه در زبان آموزی ، آمده است : ـ حضور نسل های مختلف در کنار یکدیگر (وجـود خـواهر و بـرادر و عـدم وجـود بزرگترهایی چون پدربزرگ و مادربزرگ ) ـ وجود افراد مؤثر در تاریخچة زندگی شخص ـ وضعیت اقتصادی و اجتماعی ـ دو زبانگی کاهشی ٥ و نداشتن توانش ارتباطی با بزرگترهای فامیل ـ اتکاء فرد به تاریخچة شخصی و عدم پیوند آن با تاریخ فراشخصی ـ جنسیت زنانه بخشی از این موارد مثل دو زبانگی کاهشی ، فقدان توانش ارتباطی با بزرگترهای فامیل ، جنسیت در بخش توصیف میدان توضیح داده شد.