چکیده:
مفهوم حق از چالش برانگیزترین مفاهیم مورد بحث در حوزه اخحلاق» حفوق و سیاست در
اندیشه مدرن است. اهمیت این مفهوم تاآنجاست که مباحفات نظریا ی که حول محور
ارزشهای بنیادینی چون آزادی» برابری و عدالت صورت م یگیردء همواره به زیان حق
توسل میجوید. بااینحال ب هکا رگیری مفهوم حق» به سیب مناقش هآمیز بودنش» ناگزیر
منضمن رویارویی با افکار وآرای متفاوت وگاهی متعارض بوده» مجال گسترده ای را
برای تضاربات فکری و تعارضات نظری فراهمساخته است. مفهوم مزبور تا اندازهای
چالشبرانگیز است که بهمح ضآغاز ه رگونه بحث درباره آن» مباحثهای چندوجهی
دریاره مفهوم» معناء محتواء میانی توجیهی» صاحبان و قلمرو اعمال آن آغاز م یگردد.
برای ناساس در مقاله حاض رکوشیدهایم با اتخاذ رویکردی توصیفی» تحلیلی و تجویزی ضمن
مطمحنظ رقرارداد نآ یات متعدد کلام وحی» به تبیین معنای حق بپردازیم و برهمینمبنا
ضرورت تفکیک میان دو مفهوم حقبودن و حقداشتن را بیان کنیم. افزونبراین تلاش
کردهایم از دو اصل خو دآیینی وکرامت انسانی بهعنوان مبائی موجهساز ادعاهای حفوق بشری
سخن بگوییم و میانی مزبور را د رآ یات کتاب مقدس بجوییم. درپایان نیز به بررسی تفصیلی
قلمر و اعمال حق و رویکردهای نظری درباره نسبت میان حق» مصلحت عمومی و اخلاق
عمومی پرداخته ایم و به واکاو یآیات متعددق رآ ن کریم درمورد موضوع بحث اهتمام
ورزیدهایم تا روشن سازیم «(بنیادینبودن» حق ملازمهای با «مطلیبودن) آن ندارد.
The right is the most challenging concept discussed in the area of ethics, law, and politics in the modern thought. It is so important that the theoretical discussions around fundamental values like freedom, equality, and justice always resort to the language of right. However, applying the concept of right, due to its being controversial, inevitably entails encountering different and sometimes controversial thoughts and ideas that has provided a great opportunity for conflict of thoughts and theoretical oppositions. This is somehow a challenging concept and as soon as any discussion starts about it, a multidimensional argument begins about its concept, meaning, justifying principles, owners of the right, and the limits of exercising right.
Accordingly, the present article, using a descriptive-analytical and prescriptive approach, aims at elaborating the meaning of right, while considering different verses of the Holy Quran. It also aims to explain, on the same basis, the necessity of distinguishing between the two concepts of being right and having the right. In addition, the article tries to speak of two rules of self-legislation and human dignity as the justifying principles of human rights claims and to seek the above-mentioned principles in the verses of the Holy Book. Finally, it reviews in details the limits of exercising right and the theoretical approaches to the ratio among the right, public interest, and general ethics. It also reviews several verses of the Holy Quran on this issue in order to make clear that the fundamentality of right is not attached to its “absoluteness.
خلاصه ماشینی:
همچنین پرداختن به این پرسش که «حق به چه میزان؟» بهنوبه خود در گرو بررسی تفصیلی قلمرو اِعمال حق و رویکردهای نظری درمورد نسبت میان حق، مصلحت عمومی و اخلاق عمومی است که همگی با واکاوی آیات متعدد قرآن کریم مورد بحث و مداقه نظر قرار گرفتهاند.
این موضوع که بسیاری از افراد و نهادهای حکومتی بهرغم دفاع لفظی از حق، بهآسانی جواز نقض حقها را صادر کردهاند و اقداماتی در جهت تحدید حقوق و آزادیهای فردی بهبهانه حفظ منافع جمعی انجام میدهند، از این واقعیت مهم سرچشمه میگیرد که به اصل مفهوم حق کمتر پرداخته شده است تا در یک فرآیند اندیشهورزی و بحث و شنود، تصویری نسبتاً روشن و البته تجدیدشونده و تکاملی از مفهوم حق در خزانه خِرد جمعی جامعه شکل گیرد؛ برایناساس پاسخگویی به این پرسشها که «چرا حق؟» و «حق تا چه میزان؟» بدون پرداختن به پرسش بنیادین «حق چیست؟» مقدور نخواهد بود.
در این معنا «حقداشتن»، «لزوماً» بهمفهوم انجام عملی «خوب» یا «اخلاقی» نیست، بلکه بهمعنای تضمین حقوقی و سیاسی اصل تصمیم آزادانه فرد صرفنظر از محتوای اخلاقی آن است؛ دراینصورت بهنحو پیشینی، تضمینی برای مطابقت تصمیم یا اقدام فرد با اصول محتوایی نظام اخلاقی حاکم بر جامعه وجود ندارد (قاری سیدفاطمی، 1388، ص27)؛ بههمیندلیل امروزه ذیل معنای مدرن حق، از «حق به ناحق یا حق بر خطابودن» (The Right to be Wrong) سخن بهمیان میآورند (Waldron,1981, pp.