چکیده:
نزد عارفان، ریاضت سبب صفای باطن و کشف است. در کنار مجاهدات
مشروع، برخی از ریاضتهای باطل نیز به عرفان راه یافته است. در این نوشتار
تاثیر ریاضتها بر صفای نفس و ارتباط دو سویۀ عمل و علم بر پایۀ اصول
حکمت متعالیه پژوهش شده است. اگر چه پیش از صدرالمتالهین برخی از
حکما و عرفا سخنانی در باب تاثیر ریاضت بر نفس داشتهاندء اما تبیین فلسفی
این امر تنها به مدد اصول حکمت ممتعالیه میسر است. در پرتو این اصول
آشکار میشود که ریاضتهای باطل سبب مکاشفات وهمی می گردند و به
سبب خلاقیت خیال و اتحاد نفس و صور علمی، مکاشفات نیز به رسوخ همان
اعمال باطل میانجامند.
خلاصه ماشینی:
اگر چه پیش از صدرالمتألهین برخی از حکما و عرفا سخنانی در باب تأثیر ریاضت بر نفس داشتهاند، اما تبیین فلسفی این امر تنها به مدد اصول حکمت متعالیه میسر است.
به دیگر سخن کسی نمیپرسد که میان کثرت اندیشه و آموختن علوم و درک حقیقت چه نسبتی است؛ زیرا پیداست که درک حقیقت حصولی با مقدمات آن، که همان دانش اندوزی است، از یک سنخ هستند، بلکه باید گفت حقیقت واحدی وجود دارد که هر مرتبه از آن هم دانش است و هم مقدمة مرتبه دیگری از دانش.
قسم دوم کشف مخیل است و روح انسان در خواب یا واقعه بعضی از مغیبات را درمییابد؛ اما چون نفس نیز با روح مشارکت دارد، نفس به قوة متخیله آن را با صورتی خیالی همراه می-کند و این قسم نیاز به تعبیر معبر یا شیخ دارد.
با تدوین این اصول، دانسته میشود که ادراک انسان تنها به صورت عرضی که در نفس حلول کند و تأثیری در آن نداشته باشد نیست، بلکه در واقع همة حقیقت آدمی اندیشة او است که با او متحد میگردد و به او شکل میدهد.
اکنون اگر باورهایی که سالک دارد مطابق شرع نباشد چه خواهد شد؟ آیا صورتهای علمیة او به راستی علم خواهند بود یا اوهام و خیالات؟ همانگونه که پیشتر گذشت و در گفتار عرفا نیز آمده بود، وهم میتواند صوری را ایجاد کند و این صور که ممکن است مکاشفات کاذب باشند، سبب اشتیاق سالک به ادامة عمل و رسوخ نظر می-شوند.