چکیده:
مقوله عقلانیت به همراه موضوعات فراورده آن، از فراخترین چالشگاه فکری عصر مدرن است. بنا به قول نظریهپردازان، تمامیِ همِ عقلانیت که از ویژگیهای برجسته دنیای نوین است یر حسن تدبیر حیات استوار است. آنچه مسلم است بر سر بحث عقلانیت اتفاق آرا وجود نداشته و هر متفکری از ظن خود نوع یا انواعی از آن را یار بی مثل و مانند و تدبیر برای حسن جریان حیات آدمی میپندارد. از جمله متفکرانی که در مبحث عقلانیت نظریهپردازی کرده است ماکس وبر است که بیش از از پیش با مبحث عقلانیت ابزاری شناخته شده، در حالی که وبر به حق یکی از جمله نظریهپردازان معرفی عقلانیت ارزششناختی است. مقاله حاضر با استفاده از روش پژوهش اسنادی به بررسی دیدگاه وبر در خصوص عقل و ارتباط آن با ارزش یا همان عقلانیت ارزششناختی پرداخته و چگونگی حصول آن را مورد واکاوی قرار داده. نتایج حکایت از آن دارد که از نظر وبر هنگامی که جهتگیریهای ارزشی درون یک عقلانیت ذاتی خواه در قلمرو اخلاقی باشد و خواه در قلمروهای دیگر، شانیت عقلانیت نظری را پیدا میکند و جامعیت و یکپارچگی درونیشان افزایش مییابد. در نهایت عقلانی شده و به تدریج ارتباطی منسجم با یکدیگر مییابند و به طور سلسله مراتبی در ذیل ارزشی نهایی قرار گرفته و تبدیل به جهانبینیهای عرفی یا دینی میشوند. در چنین شرایطی عقلانیت ارزششناختی محقق شده و عمل و کنش بر این مبنا صورت میگیرد، از نظر وبر، در حقیقت تنش میان قلمروهای مختلف تحت الشعاع تضاد و ستیزه بین دو نوع عقلانیت ابزاری و ارزششناختی و در نهایت تقابل میان دین و دنیاست.
The notion of rationality and its related issues are some of the broadest intellectual challenges in the modern age. For most of the social theorists, rationality as one of the main characteristics of the modern world helps to experience a rich and full life. What is certain is that there is no unanimity in the debate of rationality, and every thinker prefers a type of rationality. German scholar, Max Weber, is one of the thinkers who have theorized on the rationality of cognitive value. The present paper examined Weber's ideas on reason and its relation with value and analyzed how to achieve it using the documentary method. Findings show that in Weber's opinion, when the value orientations within intrinsic rationality, whether in the moral realm or in other realms, turns into theoretical rationality and their inner integrity increases. Thus, these orientations become ordinary world view. In this way, the rationality of cognitive value is realized and actions are done based on this rationality. According to Weber, the tension between the different realms is affected by the conflict between instrumental rationality and cognitive value rationality.
خلاصه ماشینی:
اگر چه "روند عقلاني شدن جهان، عام ترين مفهوم انديشه وبر است که به معني گسترش عقلانيت نهادي يا ابزاري در حوزه زندگي اجتماعي است "(بشيريه ، ١٣٨٤: ٥٧) "اما او از جمله جامعه شناساني است که مبحث ارزش را به عقل پيوند زده است و بارزترين نمود آن در بحث عقلانيت ذاتي مطرح گرديده، جايي که کنش از طريق اصلي ارزشي با طي کردن روند عقلاني شدن و تشديد آن به عنوان يک اصل و جهان بيني، مستقيما به سمت يک الگو هدايت ميشود" (کالبرگ، .
) (بروبيکر، ١٣٩٥: ٩٤-١٢٧ و وبر، ١٣٨٧: ٣٧٠-٤١٣)، شانيت عقلانيت نظري را پيدا کنند و جامعيت آنها (يعني اين که تا چه حد بتوانند مدعي نظم بخشي به تمامي کنش ها باشند) و يکپارچگي دروني شان افزايش يابند، يا به عبارتي ديگر هرقدر ارزش هاي درون يک عقلانيت ذاتي، با هر ميزان جامعيت يا محدوديت ، داراي نظم و نظام شوند و يکپارچگي دروني آنها عقلاني شود، همچنان که عقلاني شدن به پيش ميرود، ارزشها به تدريج نه فقط ارتباطي منسجم با يکديگر مييابند بلکه به طور سلسله مراتبي در ذيل ارزشي نهايي نيز قرار مي گيرند و تبديل به جهانبيني ميشوند، و به اين ترتيب عقلانيت ارزششناختي يا ارزش محور رقم مي خورد (کالبرگ، ١٣٨٣: ٤٥-٦٤ و بروبيکر، ١٣٩٥ : ٩٥-١٢٧).