چکیده:
تفکر و جهانبینی خیام بر پایۀ ایمان به قضا و قدر و مقدّر بودن همه چیز از پیش و عدم توانایی بشر از درک اسرار خلقت و مسائل مربوط به آفرینش، استوار است. شاعران قبل و بعد از خیام نیز دارای اشعاری با مضامین خیامی هستند. در این مقاله که به روش کتابخانه ای انجام شده است، پس از بیان ریشههای اندیشههای خیام، سیر افکار خیامی در سه دورۀ پیش از خیام(سامانیان و غزنویان)، دورۀ خیامی(سلجوقیان و خوارزمشاهیان) و دورۀ پس از خیام(دورۀ مغولان و تیمور) بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که افکار خیامی در دورۀ پیش از خیام به نسبت دو دورۀ دیگر از بسامد کمتری برخوردار است و عمدتا شامل موضوع دم غنیمتی و شادباشی میشود که برای فرار از اندیشههای فلسفی از سوی شعرا مطرح میشود. اما در دورۀ خیامی و پس از خیام، به علل سیاسی-اجتماعی و تعصب فکری و مذهبی سلجوقیان و خوارزمشاهیان، افکار خیامی درواقع نوعی واکنش و عکس العمل در برابر ظلم و ستم موجود در این دو دوره محسوب میشود.
Khayyam's thinking and worldview are based on the belief in the fate and dignity of all things and the inability of man to understand the secrets of creation and the issues of creation. Poets before and after Khayyam also have poems with Khayyam themes. In this paper, which has been done in a library manner, after expressing the roots of Khayyam's thoughts, the course of Khayyam's thoughts in the three pre-Khayyam (Samanian and Ghaznavian), Khayyam (Seljukian and Kharazmshahian) and post-Khayyam (Mongol and Timor) has been investigated.
The results show that Khayyam's thoughts in the pre-Khayyam period are less frequent than the other two periods and mainly include the subject of spoils and congratulations for escaping philosophical thought by poets. But in the Khayyam period and after the Khayyam period, due to the socio-political reasons and the religious and intellectual fanaticism of the Seljuks and the Kharazmshahis, Khayyam's thoughts are in fact a reaction to the oppression in these two periods.
خلاصه ماشینی:
»( تاریخ ادبیات در ایران ، صفا: ٢/ ٣٦٦) همین امر باعث شد که بسیاری از شاعران و نویسندگان در این دوره به عزلت و گوشه نشینی و تصوف روی آورند؛ اما عده ای دیگر نیز چون حافظ یگانه راه چاره را در برابر وضع روزگار و ناخوشیهای زمانه ، روی آوردن به عیش وطرب دیدند و غنیمت دانستن هر فرصتی برای شادمانی و استفاده از نعمتهای دنیا در فرصت محدود عمر؛ بنابراین افکار خیامی از عهد خیام تا عصر حافظ را میتوان نوعی واکنش به اوضاع سیاسی، اجتماعی روزگار دانست که در شعر گروهی از شاعران این دوره موجب شده بود.
با بررسی خاستگاه فکری- عقیدتی تفکر خیامی در ایران از عهد خیام تا قرن هفتم ( عصر حافظ )، جامعۀ ایرانی را دارای سه مشخصۀ کلی مییابیم که میتوان رواج افکار خیامی را عکس العملی نسبت به این ویژگیها دانست :١-رواج تصوف و زهد منفی٢-رکود علوم عقلی ٣- از بین رفتن شادمانی و نشاط ٤- رواج قشریگری و جمود فکری ١-٢-٣-رواج تصوف و زهد منفی در دورة سلجوقیان گرایش به تصوف و دنیاگریزی و تلاش در جهت کسب ارامش و لذت درونی در برابر دنیای پراشوب بیرون رو به فزونی گذاشت و با رواج اندیشه های صوفیانه ، زهدگرایی یعنی عقیده به اینکه روی برتافتن از دنیای مادی و روی اوردن به عالم روحی درونی، برترین نیکی دست یافتنی است »( دایره المعارف دانش بشر، آذرنگ و دیگران : ٦/١) در افکار و باورهای جامعۀ آن عصر نفوذ پیدا کرد.