چکیده:
هدف این مطالعه بررسی مسائل و مشکلات تعاونیهای زنان با تمرکز بر توانمندی مدیران با استفاده از روش کیفی بود که برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز تحقیق از روش مشاهده و مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد. جامعه آماری، مدیرعاملان تعاونیهای زنان استان همدان (55 مدیر عامل) بودند که به صورت تمام شماری مورد مصاحبه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روش تحلیل محتوای استقراری و کدگذاری و طبقهبندی استفاده گردید. یافتهها نشان داد که مسائل و مشکلات تعاونیهای زنان عبارتند از: محدودیتهای درون خانواده، نگرانی در مورد مسئولیتهای زندگی، ضعف در عملکرد سازمانهای حمایتی، مشکلات مالی، تبعیض جنسیتی، ضعف جسمانی، نگرانی از آینده و ضعف در برقراری ارتباط. این مشکلات را میتوان در چهار دسته کلی تر جای داد که عبارتند از: مسائل و مشکلات روان شناختی، جامعه شناختی، اقتصادی و نهادی ـ مدیریتی. در نهایت این چهار طبقه را در دو طبقه کلی، مشکلات درون فردی و مشکلات برون فردی دسته بندی نمود.
The aim of this study was to investigate the women cooperatives problems via focusing on the managers’ needed capabilities by qualitative method. Observation and semi-structured interviews were used to collect data. The population were executive managers of women cooperatives in Hamedan province (55 executive managers), who were interviewed as all the numbers. The deductive content analysis, coding and classification methods was used to analyze the data. The results showed that the problems of women cooperatives included: restrictions within the family, worry about the life responsibilities, support organizations poor performance, financial problems, gender discrimination, poor health, worrying about the future and weaknesses in communication. The problems could be more generally fit into four categories: the problems of psychological, sociological, economic and administrative entity. Finally, these four categories could be classified in two general categories, problems with interpersonal and intrapersonal problems.
خلاصه ماشینی:
در کشورهاي درحال توســعه ، دولت ها تعاوني ها را به عنوان ابزاري مطمئن در جهت پيشــبرد برنامه هــاي ملي مي دانند (ايزدي ، حياتي و عطائي ١، ٢٠١٣) که با تأســيس آنها مي تواند زمينه مشــارکت فعال زنان را در عرصه هاي مختلف اقتصادي و اجتماعي فراهم ســاخته و باعث توانمندسازي آنان شود (بوذرجمهري ، قاسمي و شجاعي مقدم ، ١٣٩٣).
هم چنين ، نتايج موحدي و علي توکلي (١٣٩٦) نشان داده است که از بين موانع مختلف ، موانع اقتصادي بيشترين اهميت و تأثير را در تجميع سرمايه هاي خرد در تعاوني هاي زنان روستايي داشتند؛ ساير موانع به ترتيب شامل موانع مديريتي ، جغرافيايي ، اجتماعي ، آموزشي ، خانوادگي و فردي بودند.
Martí, Izquierdo & Lajara-Camilleri (١٣٨٩)، آگهي ، ميرک زاده و تقي بيگي (١٣٩١) و يزدان پناه و صمديان (١٣٨٨)، انجام شده همگي بيانگر آن هستند که مشکلات مالي ، کمبود سرمايه و نقدينگي يکي از عمده ترين دلايل رکود فعاليت شرکت هاي تعاوني ها محسوب مي شود که آن ها در راه رسيدن به اهداف خود با مشکل مواجه نموده است .