چکیده:
در ادبیات داستانی معاصر، صادق هدایت، یکی از چهرههای چند وجهی است. در آثار او، نگرش به زن وبازتاب این عنصر زایای خلقت، سبب شده، وی را زن ستیز قلمداد کنند؛ اما با تعمق در آثارش و با توجهبه مسائل روانشناختی، تربیتی و اجتماعی شخصیتهای داستانهایش، شاید دیگر وی زن ستیز معرفینشود. در این مقاله، به بررسی جنبههای ناشناخته ی سیمای زن در آثار این نویسنده پرداخته شده و نتیجهنشان داد که، وی نه تنها زن ستیز نبوده، بلکه با شفقتی خاص به زنان ایرانی مینگریسته است.
خلاصه ماشینی:
» (ميرعابديني، ١٣٨٦: ٩٣-٩٢) اما براي بيان حس تنفر خود از اتفاقات ناهنجار جامعه و زندگي فلاکت بار زنان، زبان و شيوه ي بيان متفاوتي را برمي گزيند که موجب مي شود تقريباً عده ي کثيري از خوانندگان و منتقدان آثار ادبي، دريافتي نادرست و به دور از واقعيت ذهني او داشته باشند و او را زن ستيز بخوانند؛ ولي بايد اذعان کرد که : « ديدگاه صادق هدايت نسبت به زنان، خوش بينانه و جانبدارانه است .
» (هدايت ، ١٣٥٦: ٤١-٤٠ ) هدايت با توصيف صحنه هاي کتک خوردن شبانه ي زرين کلاه و رفتار وحشيانه ي گل ببو (شخصيت مرد داستان )، از روح مغلوب و مأيوس زنان آن زمان انتقاد مي کند و کينه ي نهفته ي خود را از جامعه ي مرد سالار، نمايان مي سازد.
در هر يک از اين داستان ها دست کم يک عنصر فرهنگي يا سنتي مردم اين ديار، بررسي و شکافته مي شود و بوف کور، به عنوان شاهکار هدايت ، در عين حال که از نظر بيان هنري اقناع کننده ترين کاري است که خود نويسنده را خرسند ساخته ، همان محتواي روابط انساني بين زن و مرد را مورد بررسي و آسيب شناسي موشکافانه قرار مي دهد.
» (جورکش ، ١٣٧٧: ٢٣٠) در جامعه ي ايراني و در روابط انساني بين زن و مرد، عدم هماهنگي سني، يکي از مشکلاتي بود که همواره دختران جوان محکوم به پذيرفتن آن بودند؛ اما صادق هدايت يکي از نويسندگاني است که با طرح اين قضيه در داستان هاي واقع گرايانه ي خود، به گونه اي با آن به مبارزه برخاست .