خلاصه ماشینی:
"» «ایکدا»به یاری جوهر ایمان بودائی راه پرپیچوخم فکر آدمی و نیز نیروهای ذاتی را که به همه مظاهر زندگی توشوتوان سازندگی میدهند باز نمود و نتیجه گرفت که: «بودائیگری سر آن دارد تا خودپرستی را که درپی ویرانسازی زندگی است براندازد.
در تعبیر این بیان میپرسد،جز اینست که ایمان به زندگی و مرگ،مفاهیم فلسفی و شوق مذهبی سیر آب از مسیر مدرکات بسیار بنیان استواری یک تمدن میشوند1و این مدنیت از آن معانی هستی و توان میگیرد و بهسوی یک جریان تنازع و تعالی جهت مییابد؟و در شرایطی که با دشواریهای محیطی گوناگون رویاروی میشود راه برای ایجاد یک تمدن بلندپایه هموار میگردد؟ باعتقاد«ایکدا»طرد مذهب مساوی انکار روح آدمی است.
هرچند درزمانیکه تاریخ در ابهام باشد این معیار سنجش را کارآئی دقیق نیست،اما بیگمان مسأله حیات آدمی که در مفاهیم طبقهبندی شدهنژاد ملت و جامعه تظاهر یافته است و نیز موضوع توسعه چند بعدی که از قوانین یگانه زندگی و جوش و جلای هستی مایه دارد در نمودن حالت راستین تاریخ واجد ارزش بسیارند.
این کتاب که در قسمتی به معرفی فلسفه بودائی تعالیم«تیچیرن دایشونین»( nichirin daishonin ) در زندگی علمی نظر دارد در اصل بر پایه زندگی«جوسی تودا»( josi toda ) دومین رئیس«سوگا گاکای»و فعالیتهای این فرقه در دوره پس از جنگ تدوین شده است.
جدال با ناوری معتقدات ما فلسفه زندگی ماست،یک ایدهآل است و نهضتی است بخاطر انسانیت که نوع بشر را در کانون عنایت خود دارد.
وجدان آدمی که ازین چشمه جوشان سرمیزند نهضتی است به- سوی یک انقلاب انسانی که در پهنه آن هرکس باید با تاریکی در نفس خود و در زندگی خویش ستیزه کند."