چکیده:
عوامل گرایشی فاعل شناسا به منظور رفع نیازهای طبیعی، ادراکاتی بین فاعل شناسا و فعل ارادیاش اعتبار میکند تا «اراده» را تحریک کند و قوه عامله را به حرکت درآورده، فاعل شناسا را به کمال مطلوب خود برساند. این نوع ادراکات، به «اعتباریات» معروفاند که علامه طباطبائی در المیزان و دیگر آثار خود به آن پرداخته است. خاستگاه این نوع ادراکات، به «فطرت» و نوع آفرینش فاعل شناسا در مراتب طولی قوای احساسی و گرایشی او بازمیگردد. مهمترین ویژگیهای اعتباریات عبارتاند از: ترتب آثار حقیقی بر یک موضوع اعتباری، قراردادی بودن در عین ریشه در واقعیت داشتن، براساس مصالح مادی و معنوی اعتبار شدن، مستند انتخاب و ارادة رفتارهای اختیاری بودن.
عوامل گرایشی، بینشی، کنشی و وحیانی، عواملیاند که در پیدایش اعتباریات نقش ایفا میکنند. «اعتباریات» به یک لحاظ به «ثابت» و «متغیر» و به لحاظ دیگر به «قبل از اجتماع» و «بعد از اجتماع» تقسیم میشوند. رابطه بین این دو تقسیم، عموم و خصوص منوجه است. اعتباریات هم به صورت «نسبی»، هم به صورت «مطلق» قابل تصور هستند، و تنها در «تصدیقات» معنا دارند؛ ازاینرو باید واژه «تصورات اعتباری» را در کلام علامه توجیه کرد. براساس دیدگاه علامه، «اعتباریات» قضایای همیشه کاذباند؛ زیرا در «اعتباریات» حدّ چیزی به چیز دیگری اسناد داده میشود
خلاصه ماشینی:
بنابراین براساس دیدگاه علامه «اعتباریات»، ادراکاتی هستند که ذهن فاعل شناسا بر اثر عواملی احساسی، امور فاقد حقیقت را به جهت مصلحتی، دارای حقیقت اعتبار میکند تا برای فاعل در افعال ارادیاش ایجاد انگیزه کرده، با رفع نیازهای طبیعی زندگیاش به کمال مطلوب برسد؛ همانگونه که یکی از افراد جامعه را سر و «رئیس» جامعه اعتبار میکنیم تا نسبت او به جامعه، نسبت سر به بدن باشد و همانطور که سر، امور بدن را تدبیر میکند، او نیز امور جامعه را تدبیر کند؛ (ر.
2. جايگاه و نقش اعتباريات علامه طباطبائی علوم و ادراکات انسان را به دو قسم «حقیقی» و «اعتباری» تقسیم کرده، بر این باور است که «علوم حقیقی» تنها جنبه حکایتگری از عالم خارج دارد؛ اما «علوم اعتباری» یا «علوم عملی»، علومی هستند که در انسان اراده و انگیزه ایجاد کرده، کارکرد عملی دارند.
ازآنجاکه اعتباریات، خود از سنخ ادراک هستند عوامل بینشی و شناختی، نقش مؤثری در شکلگیری آنها دارند؛ زیرا عمده عامل بینشی در فاعلهای ارادی، شناخت و بینش آنان نسبت به نیازهایشان و راه تأمین آنهاست و بعد از گرایش و بینش نسبت به رفع نیازهای طبیعی و راه رسیدن به کمال در طبیعت فاعل ارادی، نفوس حیوانی و انسانی قضایا و ادراکاتی را در وجود آنها اعتبار میکنند و محرک اراده و انگیزش آنان میشوند.