چکیده:
هدف این پژوهش، تدوین مدل بومی کیفیت زناشویی بود. روش این پژوهش، کیفیو برای اجرای آن از نظریة زمینهای (Strauss & Corbin, 1990) استفاده شد. مشارکتکنندگان این پژوهش 22 زوج از شهر اهواز بودند که به شیوة هدفمند انتخاب شدند. دادهها به طریق مصاحبه نیمهساختاریافته جمعآوری و با استفاده از مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی مورد تحلیل قرار گرفتند.بر اساس مراحل کدگذاری، در کدگذاری باز 25 مقوله عمده، 6 مقوله اصلی و یک پدیدة مرکزی با عنوان «درک کیفیت زناشویی در قالب احساسات مثبت» استخراج گردید. نتیجهگیری شد: کیفیت زناشویی مسئلهای است که اولاً باید با توجه به بستر هر جامعه مورد بررسی قرار گیرد و در ثانی ضروری است کیفیت زناشویی بهعنوان یک متغیر خرد، در سطح کنشگران اصلی خانواده یعنی «زن و شوهر» مورد بررسی قرار گیرد.
Aim: this study aimed to develop a native marital quality model. Method: The present study was conducted by applying a qualitative method using the grounded theory approach. The participants of the study 22 couples of Ahvaz city That by purposive-snobaling sampling method. Data were gathered using interviewed using semi-structured method, and were analyzed with the open, axial and selective stages. according to the coding paradigm, In the open stage, 25 concepts, 6 main categories, A nuclear category called 'Marital quality: A social, family and individual phenomenon'. Conclusion: According to the findings of the study, marital quality was an issue that should first be investigated and judged according to the context of each society. Secondly, it was concluded that marital quality should be scrutinized as a micro variable at the level of the main actors of the family, namely a “wife and a husband”.
خلاصه ماشینی:
یکی نظریة دلبستگی (attachment theory) در روابط عاطفی بزرگسالی (Hazen & Shaver, 1987) و دیگری نظریه تنش خانوادگی کانگر (Conger's family stress theory) (Conger, Elder, Lorenz, & Conger, 1990) که بهطور خلاصه در ادامه مورد بحث قرار میگیرد.
Papp,Cummings, & Goeke-Morey (2009) از نظریه تنش خانوادگی برای بررسی نقش پول بهعنوان یک موضوع به وجود آورنده تعارض رابطه استفاده و اشاره میکنند که با در نظر گرفتن صرف محرومیت مالی بهعنوان منبع تعارض، این مدل ناکافی است.
در بررسی پیشینههای موجود درزمینة کیفیت زناشویی به متغیرهای دیگری همچون انصاف زناشویی (Davis & Greenstein, 2009; Lawrence, Barry, Brock, Bunde, Langer, & Fazio, 2011; Dasgupta & Basu, 2011)؛ مسئولیتپذیری (Poortman & vanderLippe, 2009; Meteyer & Perry-Jenkins, 2010; Ellison, Henderson, Glenn, & Harkrider, 2011; Wheeler, 2010)؛ حل مسئله (Rosen, Myers, & Hattie, 2004; Updegraff & Thayer,2010) و شباهتهای در موقعیت خانوادگی (Ghoroghi, Aishah Hassan, & Baba, 2012; Strait, Sandberg, Larson, & Harper,2015; Strait, 2010) اشاره شده است.
بااینحال، با بررسی نظریهها و مدلهای موجود درزمینة کیفیت زناشویی، باید این نکته را ذکر کرد که کیفیت زناشویی سالها در تحقیقات حوزة خانوادهدرمانی در غرب مورد بررسی قرار گرفته است، هرچند که علاقه به این حوزه در محیطهای غیر غربی در حال ظهور و آغاز شدن است که ادبیاتهای مربوط به این مفهوم را میتوان در تحقیقات مختلف (Allendorf, & Ghimire, 2013; Ng, Loy, Gudmunson, & Cheong, 2009; Shek & Cheung, 2008) مشاهده کرد؛ بنابراین، ازآنجاکه تاکنون، علیرغم اهمیت و فهم عواملی که بر روی کیفیت زناشویی در کشور ما (ایران) با توجه به فرهنگ و رسم و رسوم خاص مؤثرند، تعداد بسیار کمی از تحقیقات بر روی این موضوع تمرکز کردهاند که این خود یک شکاف بزرگ و مشکل اساسی در ادبیات این حوزه است.