خلاصه ماشینی:
"2مصاحبهی زیر که در ژوئیهی 1996 صورت گرفته، حاصل چندین گفتوگو است که از طریق تلفن و پست الکترونیکی انجام پذیرفته است و در آنها خانم باکمورس از کارهای اخیر خود در خصوص امر زیبا و اهمیت آن برای خلق آثار هنری سخن گفته است.
اگرچه این نکته ندرتا صریح عنوان شده است،این آثار متکی به چارچوبی هستند که ملاکهای ارزیابی خود را از دورهی متقدم فلسفهی زیباییشناسی مدرن اخذ کردهاند،دورهای که زیبایی را به اعتبار رابطهی میان فرد(یا همان«ذائقهی»شخص)و مفهوم جامعهی آرمانی تعریف میکرد،که زبان مشترکی(مثلا«حس کلی یا عام»کانت یا«حس مشترک»یا«عقل سلیم»شفتسبری)آنها را به هم پیوند میدهد.
به عقیدهی من،رویکرد شما به مسئلهی زیبایی رویکرد مهمی است دقیقا به این دلیل که میپذیرد شرایط اجتماعی است که امکانات یا افقهای تجربهی جسمانی را در وهلهی نخست میسازد.
گرانتکستر:آیا ممکن است قدری دراینباره توضیح دهید که«زیباییشناسی بعد از هنر»شامل چه چیزهایی میشود؟آیا مراد کاری فرهنگی است که با فرهنگ بهطور کلی،و نه با نمونههای مستقل یا شاخص هنر والا،سروکار دارد؟آیا در صورت حذف تمایز میان«هنر»و«فرهنگ»چیز مهمی را از دست میدهیم؟«زیباییشناسی بعد از هنر»منشأ چه شناخت یا معرفتی است؟و آیا چنین معرفتی متضمن رشتههای تفکیک شده است؟ سوزان باکمورس:منظورم این است که اگز ریباییشناسی از«هنر»به عنوان موضوع یا مصداق آن رها شود،میتواند خودش شکل مستقلی از شناخت باشد-نه اینکه حکم رشتهای را داشته باشد که در واقع همان کار«مطالعات فرهنگی»را انجام دهد،بلکه جریان شناختی یا معرفتی خودکاوندهای باشد.
امروزه، در فرهنگ شدیدا بصری ما،دوربین دقیقا همان کار را انجام میدهد؛یعنی ابزاری است برای کنترل نه فقط به معنای نظارت و مراقبت،بلکه همچنین به مفهوم اجتماعی آن."