چکیده:
سلطان سلیم سوم (1807 ـ 1789 م) در زمره سلاطین اصلاحگر عثمانی بهشمار میرود که با افکار و ایدههای نوگرایانه خویش و همراهی نخبگان متجدد درصدد بود به سان گذشته، دولت عثمانی را در عرصه رقابتهای جهانی مطرح سازد و با سازماندهی اوضاع داخلی و ایجاد اصلاحات بنیادین، امپراطوری را از بحران و رکود نجات دهد. علاوه بر آن توانست مسیر اصلاحات نوین را برای جانشینان خویش هموارتر سازد. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای در پی تبیین و تحلیل سیر تحولات امپراطوری عثمانی در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عصر سلیم سوم و نوع عملکردهای اصلاحگرایانه و واکنشهای جامعه عثمانی نسبت به اقدامات وی است تا بتواند چرایی ناکامی پروژه اصلاحات سلطان نوگرای عثمانی را دریابد.
Sultan Selim III (1789-1787) was one of the reformist Ottoman sultans who, with his modernist ideas and the support of modern elites, sought to bring the Ottoman government to the forefront of world competition and by organizing internal affairs and initiating fundamental reforms tried to save the kingdom from crisis and recession. In addition, he was able to pave the way for new reforms for his successors. The present study is descriptive-analytical and based on library resources. It tries to explain and analyze the evolution of the Ottoman Empire in the political, economic and social arenas in the era of Sultan Selim III and examine the type of reformist actions and reactions of the Ottoman society to his actions to find out why the Ottoman modernist Sultan's reform project failed.
خلاصه ماشینی:
با اين اوصاف، زماني که سلطان سليم سوم (1789 م) قدرت امپراطوري عثماني را بهدست گرفت، اوضاع آن چندان مساعد نبود، چه اينکه از سويي بهشدت تحت فشارهاي برونمرزي بود و قلمرو آن، عرصه تاختوتاز قدرتهاي غربي، چون دو قدرت متحد روسيه ـ اتريش در يک جبهه واحد و بريتانيا و فرانسه ـ هرکدام بهطور مجزا ـ شده بود و از سوي ديگر جلوس سليم بر تخت سلطنت با انقلاب فرانسه مصادف گشته بود که تبعات مهمي را درپي داشت و خبر از اين امر ميداد که دنياي غرب روند تدريجي و رو به تکامل اکتشافات و علوم و فنون جديد را طي ميکند و در عرصه نبرد و ديپلماسي، با استفاده از دستيابي به دانش و سلاح آتشين، بهراحتي در برابر امپراطوريهاي شرقي، بهويژه عثماني، قد علم نمايد.
Nizam-ı Cedid ve Tanzimat Devirleri) و کارپات، کمال در Osmanlı Modernleşmesi، برنارد لوئيس در ظهور ترکيه نوين، احمد آق کوندز و سعيد اوزتورک در آثاري چون: «الدولة العثمانية المجهوله»، و خالد زياده در «الاصلاح العثماني في القرن الثامن عشر»، هريک به مقتضاي بحث تاريخ و اصلاحات عثماني تا حدي به اين موضوع پرداختهاند؛ ولي در اين بين پژوهشهاي نو (بهويژه به زبان فارسي) در ارتباط با پژوهش حاضر، مقالاتي مانند «اصلاحات در امپراطوري عثماني» و «مشروطه عثماني» اثر حسن حضرتي (1384 هـ.
گام ديگر سليم سوم اين بود که از برخي از دولت مردان و صاحبنظران خواست تا افکار و ايدهها و پيشنهادات خويش در باب علل ناتواني عثماني و راه رهايي از بحران را بيان کنند که بايستي ديدگاهها و گزارشات آنان با عنوان «لايحه» در زمينههاي مختلف اقتصادي، سياسي، مدني و نظامي تدوين و به سلطان ارائه ميگرديد.