چکیده:
تولد و دگرگونی پدیدار کیفر در اثر انباشت تاریخی و تحت تأثیر دگرگونی در سایر پدیدارهای اجتماعی و به ویژه ادراک افکار عمومی از ماهیت و کارکرد مجازات صورت میگیرد. به واسطهی همین وابستگی، به هنگام سیاستگذاری کیفری نمیتوان ارادهی کیفری افکار عمومی را نادیده گرفت. پیمایشهای میدانی روشی برای رمزگشایی از تمایل کیفری جامعه هستند. رسالت نوشتار حاضر تحلیل میزان همگرایی افکار عمومی با مجازاتهای بدنی سالب حیات از منظر جامعهشناختی است. پژوهش پیش رو از نوع توصیفی – تحلیلی است که به صورت پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، تمامی شهروندان مشهد در مناطق 13 گانه میباشد. گردآوری دادهها از طریق طراحی پرسشنامه از نوع محققساخته صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که میزان موافقت افکار عمومی با مجازات جرایمی که مستقیماً احساسات عمومی را جریحهدار میکند همانند تجاوز به عنف، اسیدپاشی و اختلاس بالاست. برعکس، در جرایم مبتنی بر رضایت (لواط) و در جرایمی که علت اصلی آن مسائل اقتصادی- اجتماعی است (مواد مخدر و سرقت مستوجب حد)، میزان مخالفت با مجازاتهای شدید سالب حیات زیاد است. نتیجه این تحقیق در سطح کلان و راهبردی این است که به هنگام قانونگذاری کیفری، باید تمایلات و ذائقه کیفری افکار عمومی مورد توجه قرار گیرد، در غیر این صورت واگرایی میان سیاستهای اعلامی و واقعیتهای اجتماعی به وجود میآید که نتیجه آن، شکست سیاست کیفری رسمی است. بر این اساس، توجه به تحولات صورت گرفته در گفتمانهای حاکم بر جامعه در کیفرگذاری به خصوص در مورد مجازاتهای بدنی ضرورتی گریزناپذیر است.
The birth and transformation of the emergence of punishment comes from historical accumulation and the transformation of other social phenomena, and in particular the perception of public opinion about the nature and function of punishment. Due to this dependence, criminal law can’t be overlooked when it comes to criminal law. Field surveys are a way to decipher the criminal will of the community. The present paper aims at analyzing the degree of convergence of public opinion with physical punishment from the socio-cognitive perspective. This research is a descriptive-analytic type that has been surveyed. The statistical population is all citizens of Mashhad in 13 areas in 1395. Sampling was done as a combination of simple, clustering and simple random methods. Data collection was done field by using a researcher-made questionnaire. The respondents' views about non-crime punishments from different crimes were drawn up in the form of five Likert options. The results of the research show that the extent to which public opinion agrees with punishments that directly offend public feelings, such as rape, acidity, and embezzlement. On the contrary, in crimes based on satisfaction (sodomy) and in crimes that are the main cause of socioeconomic issues (drug and robbery), the rate of opposition to severe punishment is high. When legislating criminal, these diverse tendencies of public opinion should be considered. Not paying attention to these tendencies will trigger a chain of public opinion resistance against a formal criminal policy.
خلاصه ماشینی:
صفحات ٥١٣ تا ٥٤١ ١٦ تحليل جامعه شناختي تعامل ميان سياست کيفري رسمي و اخلاق تنبيهي وجدان جمعي (مطالعۀ موردي ميزان کيفرگرايي افکار عمومي شهرستان مشهد در مجازات هاي شديد بدني) محسن نورپور دانشجوي دکتراي حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه فردوسي مشهد عبدالرضا جوان جعفري بجنوردي دانشيار دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه فردوسي مشهد سيد محمد جواد ساداتي استاديار دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه فردوسي مشهد (تاريخ دريافت : ١٣٩٨/٨/١٤ - تاريخ تصويب : ١٣٩٨/١٢/٥) چکيده پديدة کيفر در اثر انباشت تاريخي و تحت تأثير دگرگوني در ساير پديدارهاي اجتماعي و به ويژه ادراک افکار عمومي از ماهيت و کارکرد مجازات متولد و دگرگون مي شود.
شماري از پژوهش هاي صورت گرفته در خصوص ميزان کيفرگرايي افکار عمومي در جرم تجاوز به عنف نيز نتايج اين پژوهش را تأييد ميکنند؛ به عنوان نمونه ، در تحقيقي که آقايان ميرسعيدي و جوادي حسين آبادي انجام دادند، تمايل افکار عمومي براي تحميل مجازات شديد به مرتکبان تجاوز به عنف تأييد شده است (ميرسعيدي و جوادي حسين آبادي، ١٣٩٥).
» به عنوان دليل سوم ، بايد توجه داشت که آنچه تمايل افکار عمومي را براي تحميل مجازات هاي شديد در خصوص جرائمي همچون تجاوز به عنف و اسيدپاشي افزون ميکند، شکل گيري اين برداشت است که ميزان بزهکاري، پيوسته در حال افزايش است .
به همين واسطه ، به نظر ميرسد آنچه بيشتر نيازمند تحليل است ، چرايي موافقت افکار عمومي براي تحميل مجازات هاي شديد به مرتکبان اختلاس ، تجاوز به عنف و اسيدپاشي است و نه کاهش کيفرگرايي جامعه در خصوص مجازات هايي مانند قطع دست يا اعدام در جرائم لواط و مواد مخدر.