چکیده:
ژای فرانسوا لیوتار در دهۀ ۱۹۷۰ کتاب وضعیت پستمدرن: گزارشی دربارۀ دانش را، بهسفارش شورای دانشگاههای حکومت ایالتی کبک، نگاشت. وی بهدنبال اثبات این ادعا بود که شرایط و موقعیت جوامع دستخوش تغییر شدهاند و دانش و اطلاعاتْ تحتسلطۀ تکنولوژی بهطور عام و کامپیوترها بهطور خاص قرار گرفته است. پایان عصر صنعتی و تولیدهای انبوه بههمراه این تغییر وضعیت دانش را لیوتار عصر پستمدرن مینامد و بر همین مبنا دانشی را که تحتسلطه و کنترل تکنولوژی قرار دارد نقد میکند. در همین رابطه وی درباب پایان فراروایتها، مرگ عصر استاد، مشروعیتبخشی به دانش، دانش روایی، و دانش علمی مباحثی را مطرح میکند. کتاب وضعیت پستمدرنْ یکی از پیشروان تفکر پستمدرن بوده است. این کتاب بهجای آغاز از دغدغۀ قدرت برای حفظ نظام سرمایهداری جهانی از تکنولوژی شروع میکند و همین به نقطۀ ضعفی برای نظریۀ پرداختهشده در این کتاب تلقی میشود. درطول زمان، نقدهای بسیاری بر این اثر وارد آمده که به رشد اندیشههای پستمدرن کمک کرده است، اما درک این نکته، که خواندن این کتاب به چه مخاطبانی پیشنهاد میشود، به شناخت بیشتر نویسنده و محتوای آن نیاز دارد.
In 1970s, Jean-Francois Lyotard wrote The Postmodern Condition: A Report on Knowledge at the request of the president of Conseil des Universities, government of Quebec. In this book, he argues that the conditions of communities have changed. Knowledge and information have undergone the dominance of technology in general, and computers in particular. Besides these effects on knowledge, Lyotard has named this the end of the industrial age and mass production, “The Postmodern Era”. In his book, he continues by criticizing the knowledge under the dominance and control of technology. He discusses the incredulity toward metanarratives, the knell of the age of the professor, legitimation of knowledge, as well as narrative and scientific knowledge. “The Postmodern condition” is in a sense a forerunner of postmodern thinking. Instead of starting from power struggle to maintain the global capitalist system, it starts from technology, and this may be the weak point of this work. There are many different reviews on this report which have contributed to the growth of postmodern thoughts, and it is recommended for all audiences interested in postmodern topics.
خلاصه ماشینی:
حال آن که در عرصۀ رقابـت هـای سـرمایه ای و رشـد تکنولـوژی، کـه خـود یـک کـالای سرمایه ای و وابسته به دانش است ، ازسویی ، و خیزش های جدید به خصوص در آمریکـای لاتین ، ازسویدیگر، قدرت سیاسی شرکت های چند ملیتی را وادار بـه آشکارسـازی خـود کرده و این شرایط آنان را به میدان فعالیت های علنـی کشـانده اسـت .
در این مقاله ، با بررسی کتاب وضعیت پست مدرن ، گزارشی دربارٔە دانش ، بـه چگـونگی روبه روشدن لیوتار با شرایط جهانی زمان تألیف کتاب میپردازیم و شـواهدی از ایـن کتـاب برای اثبات فرضیۀ بالا، که این وضع چه تأثیری در دانش و دانشگاه گذاشته اسـت و معرفـی نوع جدید تفکر و نظریه پردازی او، که به پست مدرن شهرت یافته است ، ارائه میکنیم .
حالا دیگر دانش به وسیله ای برای قدرت تبـدیل شـده اسـت ، امـا قـدرتی نـه در دست دولت ، بلکه در دست شرکت های چندملیتی و دیگـر دانـش خـود بـه تنهـایی هـدف نیست و ارزش مصرفیاش را از دست داده است .
موقعیـت دانـش در جوامـع بـه حـدی دست خوش بیرونیشدن برای داننده قرار گرفتـه اسـت کـه موجـب دل سـردی و تضـعیف روحیۀ دانشمندان شده و همین موضـوع تاحـدی بـر امـر مشـروعیت اثـر گذاشـته اسـت ؛ مشروعیت در این که علم چه زمانی علم است و چـه شـرایطی باعـث مـیشـود کـه برخـی گزاره ها درزمرٔە گفتمان های جامعه علمی قرار بگیرند.
ازاین رو، تغییرات درحال وقـوع در موقعیـت دانـش نشـان دهنـدٔە تغییرشـکل در محیط جامعه و تجربۀ بشری است و دقیقاً همین تغییر شکل سیاسی اسـت کـه در گـزارش لیوتار دربارٔە دانش در این کتاب موردبحث قرار میگیرد (ملپاس ١٣٨٩: ٣٢).