خلاصه ماشینی:
"گواه بر این مدعا، داستانهائیست که برای دوستانش به هنگام بازی حکایت میکرد و بعدا در بهترین آثارش،جایی در خور یافتند؛و گواه دیگر،استعداد خارق العادهء وی در آموختن زبانهای خارجی است-استعدادی که او را به این خیال میاندازد که رمانی به صورت نامهنگاری به زبانهای آلمانی و فرانسه و انگلیسی و ایتالیایی و لاتینی و یونانی و نیز به گویش خاص یهودی- آلمانی،بنویسد و چون به ضعف خود در این گویش اخیر پی میبرد،از پدرش میخواهد که ویرا نزد استادی برای آموختن زبان عبری بفرستد.
2 اما بررسی تورات برای گوته فقط کاری عقلانی نیست و تنها انسان دوستیای بدوی ولی پربار،به وی الهام نمیبخشد، بلکه در تخیل و خلق و خویش به عنوان شاعر نیز اثر میگذارد،و گوته بسان دیگر شاعران منتهی شاعران شرقی،فریفتهء داستان یوسف میگردد،و آن قصه را در شعری که باب طبع اوست،حکایت میکند، و بر آن متن،اشعار مختلفی میافزاید،و آن مجموعه را که کتاب کوچکی شده است، مینویساند و جلد میکند و به پدرش تقدیم میدارد.
چون در آن صورت توجه مییافت که می یازده سالهای که در اشعارش میستاید،می زیاد جوانسالی است و می در خمریات شاعر عرب،از عصر نوح نیز کهنسالتر است و حتی قدمش به دوران پیش از خلقت آدم میرسد؛همچنین توجه مییافت که شاعر بادهپرستی که عارف نیست،می را تنها بدین سبب که مستی میآورد دوست ندارد، بلکه از اینرو که موجب خوشی و التذاذ همهء حواس میشود میپرستد؛بدین معنی که چشم از رنگش لذت میبرد،و مشام از عطرش و ذائقه از طعمش و روان از جوهرش؛و چون میگساری همواره با غناء همراه بوده و ساقی نیز دختر جوان زیبا یا پسر سادهرویی،بنابراین می،وسیله حظ و خوشی کامل محسوب شده است."