چکیده:
کتاب مفهوم شهروندی از شهروندی لیبرال بهمنزلة الگوی مناسب عصر مدرن درمقابل شهروندی جماعتگرا دفاع میکند. رویکرد کتاب عمدتا فلسفی است. در این کتاب شهروندی بیشتر بهمثابة یک مفهوم نظری و نه یک پدیدۀ اجتماعی ـ تاریخی در نظر گرفته شده است. کتاب استدلال میکند: شهروندی لیبرال با شناسای برابری، آزادی، و فردیت روابط انسان مدرن با جامعهاش را برمبنای عضویت داوطلبانه، حقوق مدنی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مسئولیتها (وظایف قانونی و تعهدات اخلاقی)، و مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی تنظیم کرده است، درحالیکه شهروندی جماعتگرا با تاکید بر موقعیت اجتماعی افراد هویت جمعی آنان را بر حقوق فردیشان برتری میدهد که نتیجة آن شکلگیری یک نظام سیاسی توتالیتر و سرکوبگر است. نویسنده نگرش انتزاعی و خوشبینانه درمورد شهروندی لیبرال در پیش گرفته است و درعینحال شهروندی جماعتگرا را با الگوی حاکم بر رژیمهای توتالیتر اشتباه گرفته است. چه اینکه شهروندی جماعتگرا میکوشد شهروند را در بستر اجتماعیاش جای دهد و یادآوری کند هیچ الگویی جهانشمول برای شهروندی وجود ندارد.
The book entitled, Citizenship Concept, defines the concept of citizenship as a model of liberal citizenship as a suitable model of the modern age, and criticizes its rival, i.e., Communitarian Citizenship. The book’s approach is largely philosophical. In this book, citizenship has been studied more as a theoretical concept rather than a socio-historical phenomenon. The most important argument of the book is: liberal citizenship, by recognizing equality, freedom and individuality, modern human relations with its society based on voluntary membership, civil, social, political and cultural rights, responsibilities (legal duties and moral obligations), and participation. In political and social affairs, it is thus the most appropriate way of regulating the political and social relations of mankind in the modern age, while Communitarian Citizenship, with an emphasis on the social status of individuals, elevates their collective identity to their individual rights. And thus becomes a totalitarian and oppressive political system. The author seems to have taken an abstract and optimistic attitude toward liberal citizenship, while he has confused congregational citizenship with the pattern of ruling the totalitarian regimes. Contrary to the notion of liberalism, society is prior to the individual, and people in the community get their own good, and there is no universal model for citizenship. Instead, it should have defended a local or native citizen.
خلاصه ماشینی:
کتاب استدلال مي کند: شـهروندي ليبـرال بـا شناسـاي برابـري ، آزادي ، و فرديت روابط انسان مدرن بـا جامعـه اش را برمبنـاي عضـويت داوطلبانـه ، حقـوق مـدني ، اجتماعي ، سياسي، فرهنگي ، مسئوليت ها (وظايف قانوني و تعهدات اخلاقـي )، و مشـارکت در امور سياسي و اجتماعي تنظيم کرده است ، درحالي که شهروندي جماعت گـرا بـا تأکيـد بر موقعيت اجتماعي افراد هويت جمعي آنان را بر حقوق فردي شان برتـري مـيدهـد کـه نتيجۀ آن شکل گيري يک نظام سياسي توتاليتر و سرکوب گر است .
بدين معنا خواننده پس از آشناشدن با نمونه هـاي تـاريخي و نظـري شهروندي عناصر، اصول ، و زمينه هاي ساختاري شهروندي را در اين الگوها جست وجو ميکرد؛ درعين حال بهتر بود فصل الگوهـاي شـهروندي خـود بـه دو بخـش الگوهـاي تاريخي و الگوهاي نظري تقسيم مـيشـد.
بدين معنا که نويسنده عرصۀ عمومي را عرصـۀ دولـت و عرصۀ خصوصي را عرصۀ جامعه مي داند (همان : ١٦٦)، درحالي که براسـاس يکـي از رايج ترين تعريف ها عرصۀ عمومي نه ضرورتاً عرصۀ دولت ، بلکه عرصۀ مفاهمـه و کنش گفت وگويي است (هابرماس ١٩٨٩: ١٨) و جامعۀ مدني نيز حـد فاصـلي ميـان دولت و عرصۀ خصوصي است (١٥٤ :٢٠٠٣ Hegel)؛ ـ يکي از غفلت هاي اصلي نويسنده اين است که در بحث از عناصر شـهروندي اساسـاً نخستين عنصر شهروندي ، يعني عضويت در اجتماع سياسي، را فراموش کرده اسـت .