خلاصه ماشینی:
"و زیبایی آن بستگی به تأثیر دراماتیک آن دارد و بهمین دلیل بایستی خصوصیات ویژهای در دارا باشد،و همیشه جای این سوال باقی است که آیا یک اثر دراماتیک،در نهایت، متعلق به دنیای ادبیات است؟ نویسنده تئاتر:نه رماننویس،نه شاعر نویسنده تئاتر بهیچوجه با رماننویس یا شاعر،که در برابر صفحهء سفید خود را آزاد احساس میکند،در یک وضع نیست: او بایستی مجموعهای از واقعیتهای الزامآور را به حساب بیاورد که از آنها گریزی ندارد:او،نه برای یک یا چند خواننده بلکه برای جمعیتی مینویسد که در هیأت اجماع،عکسالعملهای خاص و گاهی غیرمنتظره دارد،جمعیتی که نمایش بایستی«در لحظه»برایش خوشآیند باشد.
نوشتن دیالوگ دراماتیک،که خواهان همسازی بسیار ظریف میان گفته و نوشته، به قصد ایجاد روابط پیچیده و غالبا مبهم بین بیان و عوامل غیربیانی،و نیز جویای انواع«افه»ها برای دریافت عکسالعمل فوری از تماشاگر است،حتی اگر نویسنده بخواهد در برابر اشخاص بازی خود را حذف کرده و آنها را وادار کند که باقتضای شرایط اجتماعی خود،یا طبیعیتر از آن،برحسب شرایط عصر خود حرف بزنند،کاری بس مشکل است.
این دستورالعملها برای خواننده است تا به او امکان دهد که بازیها را پیش خود مجسم کند،ولی بیشتر و مخصوصا برای کارگردان،دکوراتور و بازیگران نوشته میشود تا اثر دراماتیک درست و به شایستگی به نمایش درآید.
در این زمینه جامعهء نویسندگان،که در سال 1777 به ابتکار بومارشه بنیانگذاری شد،در عصر ما نقش خود را به طور کامل اجرامیکند:نه تنها از منافع نویسندهء دراماتیک با دریافت سهم او از درآمد نمایش دفاع میکند،بلکه مراقبت میکند که متن اثر او محفوظ بماند."