چکیده:
در سالهای اخیر اسلامهراسی و جریان سازی علیه مسلمانان مسائل و مشکلات عدیده ای را نه تنها برای شهروندان مسلمان در مناطق مختلف جهان به وجود اورده بلکه به یک معضل و چالش عمده و اساسی برای کل دنیا تبدیل شده. تاریخ اجتماعات بشری حاکی از این است که فقدان تعامل اجتماعی، زمینهساز سوءتفاهم، سوءظن و تضاد اجتماعی بین جوامع انسانی بوده است ، متفکران، زمینه صلح پایدار را منوط به تعامل میان فرهنگی میدانند که نقش مهمی در کاهش خشونت، ترویج دوستی، مدارای اجتماعی و بردباری اجتماعی دارد. به این ترتیب در مقاله حاضر به نقش و تاثیر ارتباطات میان فرهنگی در کاهش اسلام هراسی در دنیا پرداخته ایم ،روش پژوهش حاضر با توجه به موضوع و مسئله از نوع اسنادی –تحلیلی است .یافتههای حاصل از تحلیل جامعه شناختی پژوهش حاضر نشان میدهد ،ارتباطات میان فرهنگی میتواند سهم عمده ای در کاهش میزان اسلام هراسی در دنیای حال حاضر داشته باشد، مکانیسمهای مؤثر در حوزه ارتباطات میان فرهنگی عاملی در جهت تقویت روح جمعی، ایجاد زمینه برای احساسات و تجربه دینی مشترک، بازیابی و خلق نمادهای مقدس مشترک، گفتگو میان مسلمانان و غربیها، تسهیل اطلاعیابی از ادیان گوناگون است ، که در نهایت نقش موثری در کاهش اسلام هراسی و اسلام ستیزی در دنیا خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
روش پژوهش حاضر از نوع تحلیلیـ اسنادی بوده و یافته های تحلیل حاکی از آن است که ارتباطات میان فرهنگی با تأکید بر نگاه پدیدارشناسی و لزوم توجه به نظام معنایی و جامعه شناسی معرفتی موجبات کشف شخصیت و روحیۀ اجتماعی جوامع هراسناک از اسلام را تا حد پیبردن به کوچک ترین حساسیت ها و علایق آنها فراهم میکند و به این ترتیب ، معرفی اسلام واقعی از دریچۀ زیست جهان این کشورهای صورت میپذیرد، نه از دریچۀ علاقه ، نگاه و هدف معرفیکننده یا مبلغین اسلام .
مسئلۀ ارتباط بین دو امری که سنخیت ندارند و مطالعۀ ماهیت معرفت انسانی ، امر اصلی و اساسی در علم المعرفه و شناخت شناسی است ، که گاهی موجب پیدایش تفسیرهای نامأنوس و توأم با تکلف در شناخت شناسی شده است (نوالی ، ١٣٧١) در همین نکته است که درک پدیدارشناسی در روابط میان فرهنگی دارای اهمیت میشود؛ هوسرل با روش پدیدارشناسی ؛ یعنی تعلیق رویکرد طبیعی می کوشد به پرسش بنیادین «شناخت واقعیت چگونه ممکن است » پاسخ دهد و از این طریق ، جهان را در ناب ترین صورت پدیداری آن توصیف کند.
رویکرد پدیدارشناختی به فرهنگ ، نشان داد که فرهنگ زیست جهان مشترک کنش انسانی (Culture as the life world of human action) و ارتباطات تجربۀ خود و دیگری از طریق گفتگو ( Communication as the Experience of Self and Others Through Dialogue) است .