چکیده:
حیات اجتماعی هر جامعه ای نیازمند مشارکت است. نیازها و علایق مشترکی که در اجتماع بوجود می آید. نیازمند مشارکت اند تا انسانها با قبول مسوولیت در قبال یکدیگر, چنین نیازهایی را بر آورده سازند. مشارکت از دیدگاه نظریه پردازان نوعی توزیع قدرت است. که به موجب آن شهروندان در فعالیتهای اقتصادی, اجتماعی. سیاسی و... شرکت داده می شوند. مفهوم مشارکت یکی از مفاهیم مهم و حساس در تنظیم روابط کار می باشد و برای این مفهوم مانند دیگر مفاهیم اجتماعی نمی توان تعریف قطع و یقینی ارائه داد. از مفهوم مشارکت و انواع آن تعاریف مختلف و متعددی وجود دارد. از سوی دیگر بر اساس تعاریف انواع و اشکال محتوای کار چنان وسیع و متنوع است که دستیابی به یک تصویر کلی و جهان شمول از روابط کار را نیز مشکل می سازد. البته منظور این نیست که تعبیر و تفسیر کار دچار هرج و مرج است و به تبع آن نیز هر کسی تعبیری مختص به خود از روابط کار را ارائه می دهد. هدف این است که حوزه روابط کار مانند هر حوزه دبگری ذاتا و ماهیتا مورد بررسی قرارگرفته و سازماندهی گردیده. تا نهایتا مصادیق و زمینه های توسعه فراهم گردد. به طور کلی شرایط مختلفی در تنظیم روابط کار جدید بوجود آمده و نیاز اساسی در دنیای کنونی کار طراحی الگوهای مناسب به منظور تغییر در روابط کار و تنظیم بهینه آن می باشد. در مقاله حاضر نیز بر اساس موارد فوق الذکر به دنبال بررسی نقش مشارکت به عنوان یکی از عناصر اصلی موثر در پیشرفت جوامع و تاثیر آن در تنظیم روابط کار می باشیم.