چکیده:
هدف از این پژوهش بیان تدلیس یا تدلیس نبودن جراحیهای زیبایی میباشد؛ ازپژوهش حاضر که با روش توصیفی و تحلیلی انجام شده برمیآید که انواع جراحیهای زیبایی امروزی اگر به قصد ایجاد، یا افزایش زیبایی انجام شوند و در آنها تدلیس مورد نظر نباشد، عیب و تدلیس نیستند. حرام بودن تدلیس به خاطر ضرر زدن به دیگران است، لذا در موارد زیر تدلیس روی نداده است: 1. موردی که زن متأهل است. 2. فرضی که زن قصد ازدواج ندارد. 3. فرضی که طرفین عقد، به وقوع جراحی زیبایی آگاهی دارند. 4. فرضی که فردی که جراحی زیبایی کرده آن را به دیگری اطلاع میدهد. تدلیس بهخودی خود موجب فسخ نکاح نیست، بلکه اگر عیب موجود، قابل گذشت نباشد، مثل کوری و نیز اگر در ضمن عقد شرطی صورت گیرد که به آن عمل نشود، طرف مقابل حق فسخ نکاح دارد.
The purpose of this study is to express fraud or no fraud in beauty surgery. Present study is carried out using descriptive and analytic method and it is concluded that different plastic surgeries which are done to improve the beauty of the client cannot be considered as fraud providing that no deception happens during the operation. Fraud is forbidden in Islamic viewpoint because it causes lose for others. Accordingly, the following cases are not frauds: 1. Married woman; 2. If a woman does not intend to get married; 3. When the man is aware of the surgery before the marriage; 4. In the cases that the person publicizes his/her surgery to others. This kind of fraud and hiding the truth cannot terminate marriage contract unexpectedly. In fact, if the problem cannot be forgiven (blindness, for instance) or there is a condition within marriage contract that is not fulfilled, the other side of the contract can terminate it.
خلاصه ماشینی:
با توجه به نمونه هایی، مانند «اشتراط مسلمان بودن زوجه » و امکان فسخ نکاح به خاطر تخلف از شرط ، گرچه جراحیهای زیبایی به خودی خود عیب نیستند و بلکه گاهی عیبی را از بین میبرند و یا به حسن فرد میافزایند، اما در فرض اشتراط عدم جراحیهای زیبایی، اگر از شرط مزبور تخلف شود، تدلیس روی داده و میتوان به دلیل تخلف از شرط مزبور، فسخ نکاح را ممکن دانست ؛ از همین روی برخی از حقوق دانان ، مواردی هم چون بیسوادی زوج یا زوجه ، باکره بودن دختر، عقیم بودن مرد و زن داشتن مرد را از مصادیق تدلیس بر شمرده اند (امامی، ۱۳۸۴ش ، ج ۱، ص ۵۱۴).
٥. سکوت بر وجود عیب یا عدم وجود صفات کمالی در برخی موارد زن به صورت نفی یا اثبات درباره عیبی که در او وجود دارد سخن نمیگوید، بلکه سکوت میکند، آیا سکوت وی موجب تدلیس است ؟ در این باره ، محمد بن مسلم از امام باقر(ع ) در مورد فسخ ازدواج در هنگام عدم بیان نابینایی یک چشم زنی پرسش نموده ، حضرت در پاسخ وی فرموده اند: «لا یردها إنما یرد النکاح من الجنون و الجذام و البرص قلت أ رأیت إن دخل بها کیف یصنع قال لها المهر بما استحل من فرجها و یغرم ولیها الذی أنکحها مثل ما ساقه : او را رد نکند و همانا فسخ نکاح در مورد دیوانگی و بیماری جذام و پیسی است ، گوید پرسیدم : اگر با وی نزدیکی کرده باشد چه کند؟ فرمود زن مهریه اش را طلبکار است ، زیرا از او کام گرفته است ، و از ولی زوجه که بدون ذکر عیب او را به نکاح مرد داده غرامت گیرد به همان مقدار که پرداخته است » (صدوق قمی، ۱۴۱۳ق ، ج ۳، ص ۴۳۳).