چکیده:
در این مقاله نشان خواهیم داد که نسبت والایی و اخلاق در دورهی پیشانقدی تفکر کانت شکل فلسفی نظاممندی ندارد و علت آن را میتوان در این دو چیز جست: اولا در این دوره احساس زیباییشناختی و احساس اخلاقی متمایز از یکدیگر نیستند و برحسب یکدیگر تعریف میشوند. ثانیا اخلاق مبتنیبر احساس است، نه عقل عملی محض و اصل پیشین آن. کانت در مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا انسانها را فرامیخواند تا اصول اخلاقیشان را بر عاطفهی کلی بنا کنند. این اصول هرچند کلیاند، اما قوعد نظری نیستند و هر فرد باید آنها را با رجوع به قلبش بیابد. این اصول همان احساس زیبایی و کرامت طبیعت انسان است. در ملاحظاتی بر مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا با آنکه در تفکر کانت نسبتبه اخلاق دگرگونیهایی صورت میگیرد و عناصری وارد آن میشوند که بعدا در دورهی نقدی پایه و اساس قرار میگیرند، اما او همچنان معتقد است که احساس اخلاقی نوعی احساس لذت و درد است که نسبتبه آن منفعل نیستیم و میتوانیم فعالانه در آن مداخله کنیم. علت آن هم برخوردار بودن از آزادی اخلاقی است.
خلاصه ماشینی:
اکنون با در نظر گرفتن اين که دو اثر مذکور با چنين پيش زمينه اي به نگارش درآمده اند و باتوجه به اين که کانت در اين دو رساله به صراحت ميان امر زيباييشناختي و امر اخلاقي ارتباط برقرار کرده است ، بايد بگوييم که تمرکز اين مقاله عمدتا بر نشان دادن چگونگي و کيفيت اين ارتباط است ، اين که در اين دوره از تفکر کانت زيباييشناسي و اخلاق هنوز به تمايز واضحي از يکديگر نرسيده اند، بدين معنا که اخلاق در اين دوره هنوز کاملا بر عقل محض ابتنا نيافته است ، بلکه برحسب احساسات زيباييشناسانه تعريف مي شود.
از رهگذر همين نقش منفي متافيزيک است که کانت براي اخلاق جا باز ميکند: صورت بندي اوليه امر مطلق ، که از عناصر اصلي در فلسفه ي عملي و نقدي کانت است ، در اين اثر با اين بيان مطرح ميشود: « اراده انسان با خودش در تناقض ميافتد اگر چيزي را اراده کند که مورد تنفر اراده ي کلي انسانيت باشد» (١٧٧ :٢٠١٢ Kant).
وقتي کانت در اين جا از زيبايي طبيعت انسان سخن ميگويد منظورش عاطفه اي کلي است ، يعني آن چه «بنياد شريک شدن در شوربختي ديگران را فراهم ميکند، اما درعين حال بنياد عدالت را نيز در خود دارد که طبق دستور آن بايد از اين عمل [هم دردي] چشم پوشي کرد» (٢٣ :ibid).
برخي مفسران با ارجاع به آن بخش از کتاب که در باب تعريف اصل است ، چنين معتقدند که در مشاهدات «احساس اخلاقي که احتمالا پايه و زمينه ي لازم براي فضيلت است ، از احساس زيباييشناختي به وجود آمده است ، يعني احساس زيبايي و والايي [کرامت ] طبيعت انسان » (٣٩ :٢٠٠٩ Clewis).