چکیده:
نسبت نقش مولف و زمینه اجتماعی در چرخش گفتمانی اندیشه سیاسی اسلام و ایران دوره میانه اسلامی، موضوعی شایسته بررسی است. زمینههای اجتماعی قرنهای سوم تا پنجم ه.ق، بسترهایی را ایجاد کرد که از درون آن، الزامات تحول اندیشه سیاسی اسلام و ایران و چرخش گفتمانی آن شکل گرفت. در واکنش به تحولات و زمینههای سیاسی جامعه اسلامی- ایرانی این دوره، سه گونه اندیشهورزی درباره خلافت- سلطنت شاهد هستیم؛ ابوالحسن ماوردی با طرح اندیشه خلافت اسلامی به دنبال حفظ خلافت؛ امام محمد غزالی ضمن تلاش برای توجیه شرعی قدرت امرا و سلاطین به دنبال آشتی خلافت و سلطنت و در نهایت خواجه نظام الملک طوسی با نظریه شاهی از نظم خلافت محور گذر نموده و گفتمانی جدید را صورتبندی کرده است. چنین منازعهای در متن «سیرالملوک» قابل بازیابی است. در این متن، منازعه سه گفتمان اندیشه سیاسی قابل بازیابی است: گفتمان خلافت، گفتمان شاهی و گفتمان دینی مقاومت. این مقاله این فرض را به آزمون میگذارد که خواجه نظام الملک در متن سیر الملوک، نقش «سوژگی سیاسی» را در تحول گفتمانی از شریعتنامه به اندرزنامه بازی کرده است. او در متن سیرالملوک، از سه استراتژی زبانی برای ایفای نقش موقعیت سوژگی بهره میگیرد: «کمرنگسازی» که از طریق آن در بازنماییها، خلیفه و ارکان ساختاری آن را به «حاشیه» میراند؛ «طرد» که از طریق آن، گفتمانهای دینی مقاومت را در زنجیره نفی گفتمانی قرار میدهد و «برجستهسازی» که از طریق آن، گفتمان شاهی را «صورتبندی» میکند. روش تحلیل در این مقاله، تلفیقی از نظریه گفتمان «لاکلائو» و «موفه» برای سطح کلان تحلیل و رویکرد گفتمان سطح خرد «ون لوون» است.
خلاصه ماشینی:
در واکنش بـه تحولات و زمینه های سیاسی جامعه اسلامی- ایرانی این دوره ، سه گونه اندیشـه - ورزی درباره خلافت - سلطنت شاهد هستیم ؛ ابوالحسن ماوردی با طـرح اندیشـه خلافت اسلامی به دنبال حفظ خلافت ؛ امـام محمـد غزالـی ضـمن تـلاش بـرای توجیه شرعی قدرت امرا و سلاطین به دنبال آشتی خلافت و سلطنت و در نهایت خواجه نظام الملک طوسی با نظریه شـاهی از نظـم خلافـت محـور گـذر نمـوده و گفتمانی جدید را صورت بندی کرده است .
این مقاله ضمن بررسی زمینه بحران اندیشـه سیاسـی خلافـت محـور، ایـن سـؤال را مطرح میکند که خواجه نظام الملک در متن سیرالملوک چگونه نقش خود را بـه عنـوان «سوژگی سیاسی» در گذار از گفتمان خلافت و تئوریزه کردن اندیشه سیاسی سیاستنامه ایفا کرده و از چه استراتژیهای زبانی برای صورت بندی گفتمان حکـومتی در ایـن مـتن بهره میگیرد.
مقاله حاضر از چند جهت ، رویکردی دیگر را در تحلیل سیرالملوک پی میجوید؛ اول آنکه سیاستنامه خواجه نظام الملک را حـاوی اندیشـه ای بینـامتنی مـیدانـد کـه از ذخـایر فرهنگی و گفتمانی ایرانی- اسلامی، هر دو استفاده کرده است و بنابراین متن سـیرالملوک نه تحمیل ساختار گفتمانی حاکم است و نه بازتولید مطلق بخشی از نظـام معرفتـی ایـران یعنی اندیشه ایران شهری.
جدول ١- بازنمایی پادشاه (به تصویر صفحه مراجعه شود) پیران و هواخواهان و اولیا دولت خویش (به تصویر صفحه مراجعه شود) خواجه نظام الملک برای تثبیت معنای دال پادشـاه ، از راه کارهـای زبـانی کـه معنـای نهایی آنها تولید دلالت معنایی مثبت و برجسته سازی قطب «مای» گفتمـان اسـت ، بهـره جسته است .