چکیده:
هدف این مقاله آگاهی درباره روابط ایلخانان با اولوس تولی در عهد هلاکوخان است که مشتمل بر مهمترین موضوعات پژوهشی در بررسی تاریخ ایلخانان است که بیشتر برمدار سیاسی – نظامی جاری بود. روابط ایلخانان در زمان هلاکو با دربار مغول به این جهت اهمیت دارد که با سقوط خلافت اسلامی در بغداد روابط دولتها در سرزمینهای اسلامی که شامل ایران هم بود، تغییر یافت. این روابط در زمان هلاکو بر این اصل استوار بود که دولت ایلخانی به عنوان نماینده از طرف دربار مرکزی مغول در ایران حکوت میکرد و این موضوع بیشترین سطح از روابط خارجی دولت ایلخانی با دربار مرکزی را شامل میشد. به دنبال این شرایط شاهد نفوذ مسیحیان در دربار مغول هستیم که تاثیر شگرفی در روابط دربار مغول به رهبری اولوس تولی با دولت
ایلخانی داشت. بر این اساس مسئله اصلی پژوهش حاضر بررسی موضوعات مهم در مناسبات این دو اولوس با یکدیگر و زمینههای ایجاد این مناسبات میباشد. رهیافت پژوهش بیانگر آن است که موضوع مذاهب در قلمرو دو اولوس و سیاستهای مذهبی آنان در مواجه با یکدیگر، مولفههای مهمی است که در دوره هلاکوخان بین دو اولوس زمینهساز این مناسبات بوده است. در مقاله حاضر مطالب به شیوه کتابخانهای گردآوری شده است و با نگاه توصیفی و تحلیلی به بررسی ساختارهای این روابط پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
از جمله روابط دیگری که در این زمان وجود دارد، مناسبات اقتصادی است که بدنبال روابط سیاسی و اصول و مبانی روابط هلاکوخان با خاندان تولی است که در چارچوب فرستادن مالیات به دربار خان بزرگ بوده است.
در اینجا، ارتباط حکومت ایلخانی با خان بزرگ را در زمینه غنائم جنگی نیز میتوان ملاحظه نمود چرا که مغولان تا پیش از روی کارآمدن غازان خان، غنایم را پس از کنار گذاشتن سهم قاآن بین سپاهیان خود تقسیم میکردند؛ کاری که هولاکو پس از فتح بغداد انجام داده بود (عباسی و جهان،1390).
نتیجه آنکه، روابط اولوس تولی با هلاکو خان در ساختار و ماهیت حکومت ایلخانی به شدت تأثیر میگذارد، به طوری که درخصوص ماهیت حکومت ایلخانی بر اثر این روابط میتوان گفت حکومت ایلخانی در فرایند نظامی تأسیس شد و عناصر ایلی و لشکری که درچارچوب تصمیم قوریلتای دربار مرکزی مغول مأمور پیشبرد اهداف مشخصی به رهبری هلاکو شده بودند، مهمترین تکیه گاه حکومت نوپای ایلخانی در ایران بودند.
بر این اساس مناسباتی که میان خاندان تولی و دولت ایخانان وجود داشت، در یک حالت کلی دارای تناقض می باشد و چنانکه پس از مرگ هلاکو، در زمان جانشینانش به دلیل دوری مسافت با حکومت مرکزی در چین، در چارچوب یک روابط تشریفاتی استمرار یافت تا هنگامی که غازان خان به انجام اصلاحات پرداخت و با مسلمان شدن وی در دستگاه اداری ایلخانان، به دین اسلام رسمیت داد.
در این زمان ایلخانان پس از نابودی فرقه اسماعیلیه و از بین بردن خلافت عباسی در بغداد، به تأسیس حکومت ایلخانی در چارچوب تبعیت در روابط ایلی خود با خان مغول اقدام کردند.