چکیده:
در سالهای اخیر استفاده از ماهواره و وجود کانالهای سرگرمکننده و تفریحی و پخش سریالهای خانوادگی (ژانر سوپاپرا) در کشور گسترش یافتهاست. این امر در جامعه ایرانی هر چند به صورت غیررسمی، به بخش مناقشهبرانگیزی از زندگی روزمره بخشی از مردم به ویژه درصدی از زنان تبدیل شده است. این امر، توجه بسیاری از صاحبنظران فرهنگی و اجتماع و نیز سیاستگزاران را به خود جلب کرده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که چگونه چالشهای هویتی زنان ایرانی در نتیجة تماشای سریالهای خانوادگی در جامعۀ مدرن به مواضع گفتمانی و ارزشهای متفاوت میانجامد. برای نیل به پاسخ از رویکرد مطالعات فرهنگی و روششناسی کیفی (با مصاحبه عمیق با 30 نفر از زنان تهرانی) استفاده شده و در مدل نظری نیز مصرف و سپس دریافت مخاطبان - در سه لایۀ خوانش شخصی، خوانش ارجاعی و خوانش انتقادی – مورد مطالعه قرار گرفته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که زنان در سه تیپولوژی هویتی سنتی، اسلامی و مدرن قرار میگیرند. تأثیر عوامل ساختاری مانند خانواده، آموزش و اشتغال در قشرهای مختلف زنان که در جریان مدرنیته هستند موجب بازسازی هویت آنان شده است. تأثیر عوامل ساختاری مانند خانواده، آموزش و اشتغال در قشرهای مختلف زنان که در جریان مدرنیته هستند موجب بازسازی هویت آنان شده و عدهای در برابر هویتهای سنتی مقاومت نشان میدهند و فعالانه برای ایجاد هویت جدید تلاش میکنند. زنان ایرانی با به منابع فرهنگی(ارزشها و نگرشها) و منابع مادی(درآمد و دارایی) به تأمل و بازاندیشی در موقعیتها و هویتهای سنتی خود پرداخته اند.
خلاصه ماشینی:
برای نیل به پاسخ از رویکرد مطالعات فرهنگی و روش شناسی کیفی (با مصاحبه عمیق با ٣٠ نفر از زنان تهرانی) استفاده شده و در مدل نظری نیز مصرف و سپس دریافت مخاطبان ـ در سه لایه خوانش شخصی، خوانش ارجاعی و خوانش انتقادی ـ مورد مطالعه قرار گرفته است .
بر این اساس ، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که چالش های هویتی حاصل از تماشای سریال های ماهواره ای توسط زنان ایرانی در جامعه مدرن چگونه به مواضع گفتمانی و ارزش های متفاوت میانجامد؟ مبانی نظری انتخاب گر بودن مخاطب ، تفاوت نیازها و نقش جدیتر مخاطبان در تفسیر پیام های رسانه ایشان با توجه به زمینه فرهنگی و سبک های زندگی متفاوت آنها است .
این بدین معناست که گفتمان هایی که شیوه برخورد برنامه ها با مسئله جنسیت در محدوده آنها شکل میگیرد و چگونگی تفسیر و بهره گیری زنان بیننده تلویزیون از قرائت های پیشنهادی در جهت نفی پس زمینه زندگی و تجربیات روزمره اهمیت پیدا میکند، مخاطبان صرفا «فریب خوردگان فرهنگی» نیستند، بلکه میتوانند فاصله خود را از محتوا تعیین کنند و بنابر استدلال آکاهان ١ (٢٠٠٦) رابطه ارجاعی به درگیری با بخش هایی از فیلم ، 1 Akahane رویدادها، شخصیت ها و اپیزودهای آن اشاره میکند.
از آنجایی که عوامل مؤثر بر نحوه خوانش انتقادی در این پژوهش شامل سواد و تحصیلات ، سن ، وضعیت تأهل و طبقه اجتماعی است ، به همین دلیل ، در انجام مصاحبه ها از زنان مجرد یا متأهل که ساکن مناطق مختلف شهری در تهران ، در محدوده سنی ٢٠ تا ٦٥ سال و دارای نوع و میزان متفاوتی از تحصیلات هستند با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است .