چکیده:
در تاریخ عقاید اقتصادی، اندیشهها و آراء فکری هر مکتب منعکسکننده شرایط اجتماعی، سیاسی و ساخت فلسفی جامعه در دوران تاسیس و توسعه آن مکتب است، به همین علت هر اندیشه اقتصادی، تحت تاثیر محیط اجتماعی و شرایط سیاسی زمان قرار میگیرد. مرکانتیلیسم بهعنوان مقطع تاریخی تقریبا از ابتدای قرن شانزدهم میلادی آغاز و در سال 1776 م/1191 ق، با انتشار کتاب ثروت ملل آدام اسمیت اعتبار خود را از دست میدهد. مکتب مرکانتیلیسم درواقع بیانگر دغدغههای نخبگان سیاسی در آغاز پیدایش دولت مدرن بود. ازآنجاکه در آن دوران، مسئله شکلگیری و انسجام دولت - ملت اولویت خاصی دارا بود، فعالیتهای اقتصادی نیز در خدمت هدف ایجاد دولت قوی درآمد. ازلحاظ زمانی دوره تاریخی یادشده تقریبا مصادف با آغاز حکومت صفویه تا سالهای پایانی فرمانروایی کریمخان زند در ایران است. اگرچه اقدامات شاهعباس اول، نادرشاه افشار و کریمخان زند را نمیتوان بهطور دقیق منطبق بر دیدگاه نظریهپردازان عصر سوداگری دانست، اما میتوان برخی از عملکردها و کنشهای اقتصادی آنان را در این راستا موردبررسی و تحلیل قرارداد. لذا پژوهش حاضر از برخی شاخصههای رویکرد مرکانتیلیستی در جهت فهم عملکرد حاکمان ایرانی در آن مقطع زمانی بهره برده و از این طریق تلاش میشود، چارچوب تئوریک تحقیق را در تحلیل مستندات و دادهها به کاربرد. نتایج این مطالعه حاکی است، عملکرد و ماهیت فعالیتهای اقتصادی فرمانروایان یادشده را بایستی بر محور پاسخگویی به ثروت، قدرت و ایجاد امنیت هر چه بیشتر حکومتهای آنان جستجو کرد. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی و شیوه کتابخانهای و با استناد به منابع اصلی و مطالعات جدید سامانیافته است.
خلاصه ماشینی:
در این راستا پرسشی که مطرح میشود این است ، عملکرد فرمانروایان ایرانی یادشده را چگونه میتوان در چارچوب مکتب مرکانتیلیستی تحلیل کرد؟ در پاسخ به سؤال یادشده میبایست اشاره کرد، با توجه به رقابت شدید اختلاف سیاسی- نظامی ایران و عثمانی در این برهه زمانی (قرن ١٧-١٨ م /١٢-١٣ ق )، بر اساس مهم ترین اصل مرکانتیلیستی (پیوند سیاست و اقتصاد)، منافع حکومت ایران به لحاظ اقتصادی در تقابل با منافع دولت عثمانی قرارگرفته بود که با نگاهی کلیتر به تاریخ ، این امر میتوانست ادامه همان چالش ها و رقابت هایی باشد که بر سردست یافتن بر منابع و منافع ثروت طرف مقابل صورت میگرفت .
در باب ادبیات تحقیق و پیشینه پژوهشی در این زمینه به رغم تلاش های ارزنده ای که دراین باره شده ، آنچه میتوان اظهار نمود: سیاست و اقتصاد عصر صفوی اثر باستانی پاریزی (١٣٤٨)؛ تاریخ مالی ایران در روزگار صفویان و قاجاریان اثر ویلم فلور (١٣٩٥)؛ تاریخ اقتصادی ایران نوشته چارلز عیسوی (١٣٦٢)؛ مقاومت شکننده : تاریخ تحولات اجتماعی ایران اثر جان فوران (١٣٧٧) به چشم میخورد؛ اما درباره نقش و کارکرد اقتصاد و پیوند آن باقدرت و امنیت در دوران یادشده و همچنین عملکرد حاکمان ایرانی با توجه به مکتب اقتصادی رایج در آن برهه زمانی، چندان موردبررسی و ارزیابی قرار نگرفته است .