چکیده:
عارفان مسلمان از تمثیل در تمام انواع آن اعم از تشبیه، استعاره و داستانهای رمزی و مثالی، بسیار استفاده کردهاند. در کاربرد تمثیل در ادبیات عرفانی علاوه بر جنبههای آموزشی و استفاده از آن برای فهم بهتر، باید در جستجوی چیستی و چرایی عمیقتری بود. کاربرد انواع ادبی و شعر در زبان عارفان بهگونهای بوده است که برخی با نوعی سادهسازی معتقدند عرفان و شعر از یک مقولهاند؛ بههرحال، عارفان بهویژه در مکتب ابنعربی در استفاده از تمثیل همیشه به قرآن بهمنظور الگوی خویش پناه جستهاند. ابنعربی ضمن نظریهپردازی در زمینة عالم مثال، وحی قرآنی و شهود عرفانی را در ارتباط با آن تحلیل میکند. در این پژوهش با مطالعة کتابخانهای و با روش توصیفیتحلیلی، ضمن بررسی و تحلیل وحی، جایگاه شعر و خیال و رابطة وحی و تصویرپردازیهای شاعرانه، رابطة وحی قرآنی و تمثیل عرفانی بررسی شده است. ارتباط تمثیل با تشبیه خداوند، یکی از دو راه شناخت خداوند در کنار تنزیه او، از مباحث مطرح در این پژوهش است. ابنعربی بر جمع بین تشبیه و تنزیه در خداشناسی خویش بسیار تاکید دارد. او ادراک خیالی و استفاده از تمثیلات ادبی را در تقویت معرفت تشبیهی خداوند موثر میداند.
خلاصه ماشینی:
این نکته شایان توجه بسیاری از متفکران اسلامی بوده است؛ برای نمونه، کرمانی از علمای قرن هشتم میگوید: وحی عبارت است از ارتباط زبانی میان خدا و انسان؛ اما تبادل شفاهی کلمات یا محاوره (التحاور) یا آموزش (تعلیم) و یادگیری (تعلم) فقط زمانی امکانپذیر است که میان دو طرف گونهای از برابری باشد؛ یعنی میان قائل و سامع باید وابستگی و مناسبت موجود باشد (عینی، 1424ق: 1/28).
شاید بتوان گفت حضرت موسی (ع) به این دلیل ویژگی خاصی دارد و شاید به همین دلیل است که در متون اسلامی از موسی بهعنوان کلیمالله سخن گفته شده است؛ اما باید توجه داشت محل بحث ما وحی در عالم اسلام و بررسی شکل و تأثیر آن بر اندیشة اسلامی است.
برخي معتقدند اين نکته که مفسرين متأخر يوناني آثار ارسطو، فن شعر را بخشي از کتاب ارغنون قرار دادند، موجب شد فن شعر در ترجمة عربي سبقه منطقي به خود بگيرد (به نقل از مقدمه سهيل محسنافنان بر کتاب دربارة هنر شعر، رک: ارسطو، ۱۳88: 62 -60) بسیاری از انسانها اگر سخنی بشنوند که فقط مقتضی تصدیق باشد، از آن متنفر میشوند و این بدان سبب است که تعجب نفس از محاکات بیشتر از تصدیق است؛ زیرا محاکات لذیذ است و اما صدق، در صورتی که مشهور باشد، ازنظر ظهور مانند امری مکرر و منسوخ است و اگر مشهور نباشد، وقتی التذاذ طلب میشود، به آن کلام صادق غیرمشهور توجهی نمیشود و ممکن است کلام صادق غیرلذیذ به تحریفی مقتضی تخییل لذیذ شود و نیز ممکن است نفس آنچنان به تخیل توجه کند که از تصدیق بازبماند (نصیرالدین طوسی، 1380: 657).