چکیده:
هدف : دهه ها پیش از نهضت مشروطه، مدرن سازی حیات سیاسی ایران به دغدغهی جدی محافل فکری و حلقه های روشنفکری تبدیل گردید. پیشگامان این عرصه ، در ابتدای امر بیشتر به توصیف حیات سیاسی غربیان و تجویز آن در ایران می پرداختند ، اما به تدریج ، روشنفکران و متفکران به ارائهی نسخه هایی خاص برای مدرن سازی حیات سیاسی روی آوردند ؛ تاکید بر قانون، استقرار نظم سیاسی مشروطه و تفکیک حکومت از سلطنت و همه ی آنچه که در ذیل مفهوم تعدیل قدرت قرار می گرفت ، در جایگاه پر بسامدترین واژگان و مفاهیم این عصر قرار گرفتند. نظریه تعدیل قدرت که بر مبنای تفکیک امر حکومت کردن از سلطنت استوار است ، در پی چاره جویی برای جلوگیری از خودکامگی حاکمان و ایجاد سلطنت مشروطه در اقصی نقاط دنیا بوده است که رژیم سلطنتی ایران در عصر قاجار نیز از این قاعده مستثنی نیست . صورتبندی گفتمان مشروطه خواهی ، محصول این نظریه پردازی های فکری بود که در نهایت منجر به برپایی انقلاب مشروطه و استقرار سلطنت مشروطه گردید ، اما این نظریه پردازی ها به رغم اثرگذاری، مبرا از دوگانگی و تناقض های بی شمار نبودند ، به ویژه آن که مشروطه باوری مصرح در گفتمان های روشنفکری آن دوران، گاها آمیخته با نوعی خواست معطوف به مطلقه گرایی بود که این مقاله ، پاسخگوی همین پارادوکس ها یا تناقضات خواهد بود.
روش تحقیق : سوال اصلی این مقاله این است که چرا روشنفکران و نظریه پردازان قبل و بعد از مشروطه نتوانستند به درستی ایده ی تعدیل قدرت در ساختار سیاسی ایران را نهادینه سازند و چرا این نظریه در نهایت منجر به استقرار مشروطیت به معنای واقعی کلمه نگردیده و مطلقه گرایی به خواست جامعه روشنفکری ایران تبدیل شد؟ در همین راستا سعی شده تا با توسل به روش تحقیق تاریخی که مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها در قالبی تاریخی- حقوقی است ، پاسخی به این پرسش مهم داده شود.
یافته ها و دستاوردها : مشروطه باوری هر چند در به بارنشستن آرمان های سیاسی مشروطه خواهان نقشی موثر داشت ، اما مطلقه گرایی همراه با آن در نهایت آرمان های مدرنیتهی سیاسی ایرانی در جهت نیل به دولت قانونمند و نهایتا نهادینه ساختن نظریه تعدیل قدرت ( تفکیک حکومت از سلطنت ) را در مسیری پر مخاطره قرار داد. آنچه این نوشتار در پی آن است ، توصیف و تبیین اجمالی کشاکش های این دو گرایش سیاسی تجدد خواهان ایرانی ، با نگاهی حقوقی- تاریخی به این مقوله است.
In the first phases of constitutionalism, its pioneers only described and prescribed the western readings
from constitutionalism for Iran. However, the scholars and thinker started gradually to present more native
versions of modernization of the country’s political structures. Emphasis on the rule of law and separation of
monarchy from direct political and administrative affairs had become the frequent issues of the period. These
issues eventually facilitated the emergence of power equilibrium in Iran. The theory of equilibrium adjustment
sought to limit statesmen’ despotism and establish a constitutional monarchy in the Qajar period in Iran. The
discourse of constitutionalism was the result of such a theory that eventually facilitated the establishment of a
constitutional monarchy. It needs to be mentioned that the first phases of constitutionalism in Iran were heavily
imbued with absolutist affinities of monarchism. Keeping this paradox in mind, the present study addresses
it through asking the following research question: Why did not the theory of equilibrium adjustment succeed
in establishing true constitutionalism in Iran, leading the scholars towards absolutism and monarchism?
Through historical investigation and the adoption of historical and legal framework, the study answers the
abovementioned question. The study believes that although Iran’s constitutional movement played an
important part in materialization of some political ideals, its imbuement with absolutist ideas challenged true
indoctrination of the theory of equilibrium adjustment. The present study looks at the tension between the
paradoxical elements of Iran’s constitutionalism within its historical and legal framework.
خلاصه ماشینی:
واکاوی تاریخی نظریه تعدیل قدرت در کشاکش مطلقه گرایی و مشروطه خواهی سید حامد اکبری یاسوج ١ / علی اکبر گرجی ازندریانی ٢ چکیده پیشگامان مشروطه خواهی ابتدا به توصیف حیات سیاسی غربیان و تجویز آن برای ایران میپرداختند، اما به تدریج روشنفکران به ارائه نسخه هایی خاص برای مدرن سازی حیات سیاسی روی آوردند؛ تأکید بر قانون و تفکیک حکومت از سلطنت و همه آنچه در ذیل مفهوم تعدیل قدرت قرار میگرفت ، به پربسامدترین مفاهیم این عصر تبدیل شدند.
هدف از این تحقیق ، واکاوی ســیر تاریخی تبیین و شــکل گیری نظریه تعدیل قدرت (تفکیک حکومت از ســلطنت ) از منظر متجددین و نظریه پردازان قبل و بعد از مشــروطه و تأثیر آن در حقوق عمومی ایران و نیز آسیب شناسی انقلاب مشروطه از این زاویه است .
مدرنیته سیاسی ایرانی و تناقض های آن در دوره پیشامشروطه برای فهم دریافت روشنفکران و نخبگان ایرانی از مقوله دولت و «نمونه های آرمانی »٦ مد نظر آنان نگاهی به تفاســیر و برداشت هایشــان روشنگر خواهد بود: میرزا فتحعلی آخوندزاده ، یکی از نخبگان فکری اثرگذار، با انتقاد از ســاخت قدرت سیاســی ، لبه تیز شمشیر را مســتقیما به سوی دیسپوتیزم (خودکامگی ) حاکم بر شــاهان قاجاری و علما نشــانه می گیرد و می نویســد: «ای ایران ...
: زهرا شجیعی ، نخبگان سیاسی ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی (تهران : نشر سخن ، ١٣٧٢)، ص ١٤.