چکیده:
منطقه قفقار جنوبی یکی از حوزههای مهم در بررسی پدیده جداییطلبی میباشد. اما فارغ از علل و زمینههای بروز جداییطلبی، آنچه در بررسی جنبشهای جداییطلبانه در قفقاز جنوبی حائز اهمیت است این میباشد که بهرغم اینکه بسیاری از گروههای قومی این منطقه در سالهای پساشوروی دارای تمایلات جداییطلبانه بودهاند؛ اما همه به یک میزان در این راستا موفق نبودهاند و تفاوتهای معناداری از این منظر در میان آنها وجود دارد. در بررسی علل این امر، نظریه چانهزنی قومی که جداییطلبی را بر مبنای روابط متقابل میان سه بازیگر گروههای قومی، دولت میزبان و دولت حامی و نیز وجود ابزارهای چانهزنی در دست گروههای قومی مورد ارزیابی قرار میدهد به نظر چارچوب نظری مناسبی میباشد. بنابراین، سوال اصلی این مقاله این است که چرا برخی از گروههای قومی در پیگیری مطالبات جداییطلبانه و کسب استقلال سیاسی موفقتر از سایرین بودهاند؟ در واقع چه عواملی منجر به موفقیت و یا عدم موفقیت گروههای قومی در عرصه جداییطلبی میشوند؟ در مقام پاسخ به سوالات فوق و به عنوان فرضیه مقاله باید گفت که هر چه ابزارهای بیشتری برای چانهزنی با دولت مرکزی در اختیار گروههای قومی باشد در عین حال که منجر به کسب امتیازات بیشتر از مرکز میشود، باعث میشود تا این گروهها بیشتر به سمت رادیکالیزه کردن تقاضاهای خود از دولت مرکزی حرکت کنند؛ به حدیکه در اختیار داشتن دو عامل مهم کنترل سرزمینی و بهرهمندی از حمایت خارجی- به عنوان دو ابزار موثر چانهزنی- میتواند گروههای قومی را به سمت جداییطلبی حتی با استفاده از ابزارهای خشونتآمیز سوق دهد. در این مقاله تلاش شده تا با رویکرد توصیفی-تحلیلی و بهرهمندی از ابزار کتابخانهای و آمار و اسناد نهادهای دولتی و بینالمللی، فرضیه فوق در ارتباط با جنبشهای جداییطلبانه در قفقاز جنوبی مورد آزمون قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
بنابراین ، سؤال اصلی این مقاله این است که چرا برخی از گـروههـای قـومی در پیگیـری مطالبات جداییطلبانه و کسب استقلال سیاسی موفق تر از سایرین بودهاند؟ در واقع چه عواملی منجـر بـه موفقیت و یا عدم موفقیت گروههای قومی در عرصه جداییطلبی میشوند؟ در مقام پاسخ به سؤالات فـوق و به عنوان فرضیه مقاله باید گفت که هر چه ابزارهای بیشتری برای چانه زنی با دولـت مرکـزی در اختیـار گروههای قومی باشد در عین حال که منجر به کسب امتیازات بیشتر از مرکز میشود، باعـث مـیشـود تـا این گروهها بیشتر به سمت رادیکالیزه کردن تقاضاهای خود از دولت مرکزی حرکت کنند؛ به حدیکـه در اختیار داشتن دو عامل مهم کنترل سرزمینی و بهرهمندی از حمایت خـارجی- بـه عنـوان دو ابـزار مـؤثر چانه زنی- میتواند گروههای قومی را به سمت جداییطلبی حتی با استفاده از ابزارهای خشونت آمیز سـوق دهد.
بـر ایـن اسـاس ایـن گروه ها را در دو دسته بندی متفاوت مورد بررسی قرار داده ایم ؛ دسته اول گـروه هـایی هـستند که در عرصه جدایی طلبی موفق بوده و برای دستیابی به استقلال سیاسی به جنـگ بـا دولـت مرکزی پرداخته و در حال حاضر دولت های خود - هرچند غیررسـمی - را تـشکیل داده انـد و دسته دوم ، گروه هایی هستند که به رغم داشتن تمایلات جدایی طلبانـه در سـال هـای ابتـدایی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در این عرصه با شکست مواجه شده اند.